شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برامشاید بیداری مثل من به فکر اون خاطره هامشاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده هابگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله هابا هر قدم برداشتنت فاصله بین مون نشستلحظه ای که بستی در و شنیدی قلب من شکست؟یادت بیاد که من کی ام همون که میمیره براتهمونی که دل نداره برگی بیفته سر راهتنمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهامتو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هامازکی داری تو دور میشی ؟! از من که میمیرم براتاز منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهتبگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغ تودارم حسودی میکنم به آیینه اتاق توکاش جای اون آیینه بودم هر روز تورو می دیدمت اگر که بالشت بودم هر لحظه میبوسیدمت
نبودی من برایت گریه کردم
برای غصه هایت گریه کردم
من امشب بغض تلخم را شکستم
نشستم بی نهایت گریه کردم
چو در پسکوچه های چشمم امشب ندیدم رد پایت گریه کردم
تو کوهم بودی و هستی کجایی؟
که من برشانه هایت گریه کردم
بگو ای آسمان با او که امشب به یادش پا به پایت گریه کردم
چو بودی گریه میکردی به حالم نبودی من به جایت گریه کردم