reza
دقیقا زمانی که داری توی بیخیالی همه چیو فراموش میکنی یهو یه آهنگی، یه نوشتهای، یه اسمی، یا حتی یه حرفی ... همه خاطراتو میاره جلو چشمت ...
mah3a
من کور هستم لطفا کمک کنید ...
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:
من کور هستم لطفا کمک کنید.
روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت. نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود.
او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آن روز، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور صدای قدمهای خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم. سپس با لبخندی متن تابلو را برای پیرمرد خواند:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید. خواهید دید
بهترینها ممکن خواهد شد. باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین
M 0 R i c A R L0
نامه ای به خدا
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد
متوجه نامهای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای
به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور
نوشته شده بود :
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگیام با حقوق نا چیز باز نشستگی
می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه
تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از
دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.
هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من
هستی به من كمك كن ...
كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان
داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری
روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...
همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال
بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.
mah3a
سم من چیست؟خدایا چه کنم،یادم نیست!
امشب آماده شدم تا چه کنم؟یادم نیست!
من که همسایه ی نزدیک شقایق بودم،
پا شدم آمدم اینجا چه کنم؟یادم نیست!
من چرا از تو بریدم؟وچرا برگشتم؟
وبنا شد که دلم را چه کنم؟یادم نیست!
من نشانی دل دربه درم را،زیبا
از تو پرسیده ام ،اما چه کنم؟یادم نیست!
این نوشته غزل کیست که من می خوانم؟
اسم او چیست؟خدایا چه کنم؟یادم نیست!.....
ronak
شک دارم مخاطب نداشته باشد...
حیف این نوشته های قشنگ نیست که مخاطب ندارد؟!!
اگرچه.... همان بهتر که ندارد... وگرنه خیلی غصه می خورد..........
parham
امروز به من ثابت شد که ۲۰۱۲دنیا تموم نمیشه
اخه یه چیپس خریدم انقضاشو نوشته بود ۲۰۱۵
حمید
احتمالا شما هم اتومبیل هایی که صاحبش دستی به سر و روی آن نکشیده و بسیار کثیف و گرد و خاکی است را دیده اید و با واژه “لطفا مرا بشویید” نوشته شده بر روی آن آشنا هستید. اما آیا می دانستید همین اتومبیل شسته نشده و کثیف می تواند تابلویی برای خلق یک اثر هنری زیبا باشد؟
mehdi
جدیدا پشتِ دوستت دارم ها هم نوشته شده :
ساخت چین !