یافتن پست: #نکرد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کودکی هایم سروار بر ماشین اسباب بازیم

با سرعتی باور نکردنی گذر کرد و تمام شد

کاش میشد بازگشت و تمامش را دوباره تجربه کرد

لحظه های بودن با کسی که تمام زندگیم است




دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 15:00
+2
nazli
nazli

برا اینکه مامانم نــره تو اتاقم و دست به کامپیوتر نـــزنه بهش گفتم کامپیوتر


وصله به اینترنت دست بزنی عکسات یهو تو اینترنت پخش میشه از اون موقع تا حال دیگه در اتاقمم


باز نکرده خخخ


دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 14:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نوشته ی یک کودک...!
هیچ وقت زیر افتاب اخم نکردم!!!
حتی اگه خورشید چشمم را اذیت کند...!
بذار برای یک بار هم خورشید محبت را ببیند...!
دوست ندارم تلافی اخمم را سر پدرم که در افتاب کار میکند دربیارد!
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/06/20 - 21:17]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 21:17
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
آنروزها مستِ تو بودم و به این فکر نکردم که الکل پریدنیست!
پ[!] و فقط سر دردت برایم ماند ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 00:45
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم


به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم


به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم


به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم


به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید


به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را


چون نهری گوارا نوشید


به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت


به خاطر روی زیبای تو بود


که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند


به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود


که دست هیچ کس را در هم نفشردم


به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود


که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم


به خاطر دل پاک تو بود


که پاکی باران را درک نکردم


به خاطر عشق بی ریای تو بود


که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم


به خاطر صدای دلنشین تو بود


که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست


عزیزم...


عشق را در تو  ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن 


وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم


من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر


وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم


من بهار را به خاطر شکوفه هایش


زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را


 به خاطر تو دوست دارم


 


love_postcard_22.jpg

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:25
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﯾﺸﺐ ﭘﻠﯿﺲ ﺟﻠﻮ ﻣﺎﺷﯿﻨﻤﻮ ﮔﺮﻓﺖ ...
ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺑﻪ ﭘﻠﯿﺴﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﮐﯿﻢ ... ؟
.
ﮔﻔﺖ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ ... ؟
.
.
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ :ﻣﻦ ﯾﻪ ﭘﺮﻧﺪﻡ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﻏﻢ ﺑﺎﺷﯽ.
ﺟﺮﯾﻤﻢ ﻧﮑﺮﺩ ...
گاز اشکاور در آورد از خجالتم دراومد ماشین هم رفت پارکینگ تا 1 ساعت پیشم به علت مشکوک بودن به مصرف مواد توهم زا بازداشت بودم!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 20:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
...دیگر نسیم کوی تو هم یادی ز ما نکرد
از پیچ کوچه رد شد و ما را صدا نکرد

باشد خیالی نیست از این بی وفایی ها

دنیا نه به من به هیچکس وفا نکرد.......!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 19:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺑﺮﺍ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺍﻭﻣﺪ

ﮔﻔﺖ : پسر ﺑﺨﻮﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ !

ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﻟﻮﺱ ﮐﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ :D : ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ

ﺳﺮﺭﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﯼ ﯾﻪ

... ﻣﺎﯼ ﺑﯿﺒﯽ ﻫﻢ ﺑﺮﺍ ﺑﭽﻪ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﻮﺱ ﺑﻮﺱ :|

ﻋﺎﻗﺎ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﻮ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﺑﺎ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺑﺎﻡ :|

ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﮑﺮﺩ ﺩﯾﺴﻪ ﺑﺮﻧﺞ ﮐﻮﺑﯿﺪ :|

ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ ﻭﻧﭙﺮﺱ :)))

ﺍﻻﻥ ﺭﻓﺖ ﻋﯿﻨﮑﺶ ﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻃﺮﻓﻪ ﺑﺨﻮﻧﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﮐﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻦ :|


ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭘﺴﺖ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ ... :D

ﻋﺠﺐ ﻫﻮﺍﯾﻪ ﻧﺎﺯﯾﻪ ... ^__^

کسی جا خواب سراغ نداره..:">؟؟؟ ^__^
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 18:31
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

آن جوان بخت که می زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چرا آزاد نکرد

کاغذ این جامه به خرابات بشویم که فلک

رهنمونیم به پای علم داد نکرد

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد

ناله ها کرد درین کوه که فریاد نکرد

سایه تا باز گرفتی ز چمن مرغ سحر

آشیان در شکن طره شمشاد نکرد

شاید از پیک صبا از تو بیاموزد کار

ز آنکه چالاکتر از این حرکت باد نکرد

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد

هر که اقرار بدین حسن خدا داد نکرد

مطر با پرده بگردان و بزن راه عراق

که بدین راه شد یار و ز ما یاد نکرد

غزلیات عراقی است سرود حافظ

که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 09:27
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم


به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم


به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم


به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم


به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید


به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را


چون نهری گوارا نوشید


به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت


به خاطر روی زیبای تو بود


که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند


به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود


که دست هیچ کس را در هم نفشردم


به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود


که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم


به خاطر دل پاک تو بود


که پاکی باران را درک نکردم


به خاطر عشق بی ریای تو بود


که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم


به خاطر صدای دلنشین تو بود


که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست


عزیزم...


عشق را در تو  ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن 


وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم


من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر


وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم


من بهار را به خاطر شکوفه هایش


زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را


 به خاطر تو دوست دارم


 


love_postcard_22.jpg

دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 20:32
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ