یافتن پست: #نگاهت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدا بی تو بودم و سختی کشیدم اما وقتی صداتو شنیدم اومدم زیر نم نم بارون تو رو دیدم
تو خواب دلهای شکسته
تو نگاه یه آدم خسته
تو رو دیدم دل به تو بستم آه ای خدا
عاشقت هستم
یه دریا تو نگاهت هست
که من درگیر رویاشم همینجوری نگاهم کن
میخوام درگیر تو باشم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 16:17
be to che???!!
be to che???!!
من ي دخترم


اگه خودمو لوس نكنم

اگه باهات قهر نكنم و ناز نكنم

اگه وقتي چشات ميچرخه از حسودي ديونه نشم

اگه از نظر دادنات خوشحال نشم

اگه به خاطر تو به خودم نرسم

اگه سر به سرت نذارم

اگه برات گريه نكنم

اگه وقتي پاستيل ميبينم پيرهنتو نكشم

اگه لب و لوچه آويزون نكنم تا بغلم كني

اگه بهت نگم آقامون

اگه برات مظلوم بازي درنيارم

اگه از سرو كولت نرم بالا

اگه برات عشوه نيام

اگه گوشتو نپيچونم و نگم تو فقط مال مني

اگه ناغافل دستاتو نگيرم

اگه وقتي كار بدي كردم با ترس بهت نگم

اگه لج بازي نكنم

اگه
...
اون موقع كه تو ديگه ديوونم و عاشقم نميشي
!
تو عاشق ايني كه من يه خانم كامل باشم!خانم تو
!
اممما
!!!
تو پسري
!
اگه برام غيرتي نشي

اگه روم حساس نباشي

اگه ته ريش نداشته باشي

اگه باهام مهربون نباشي

اگه بهم اخماي كوچولو نكني

اگه وقتي شالم رفت عقب نگي اونو بكش جلو

اگه دستمو محكم نگيري

اگه نگي هركاري كردي راست بگو

اگه سر به سرم نذاري

اگه قربون صدقم نري

اگه نگرانم نشي

اگه بهم نگي عروسك من

اگه نگي من مهمم كه ميگم خوبي

اگه...
اونوقت منم ديوونه و عاشق تو نميشم تا اونكارارو برات نميكنم!من تورو مرد ميخوام!مرد تو
!
پس بيا و مرد باش
!
ابرو برندار!دماغت عمل نكن
!
لوس حرف نزن
!
من و تو همون آدم و حواييم!بيا جاهامونو عوض نكنيم
!
من لطافت نگه ميدارم تو صلابت

تو نگاهتو نگه دار منم نجابتمو

بيا سعي كنيم بهترين هم باشيم
!
من بهترين دختر واسه تو
!
تو بهترين پسر واسه من
!
ميدونم شايد نشه حداقل سعي كه ميشه كرد
!
قبول؟؟
آخرین ویرایش توسط asalam در [1392/07/8 - 10:24]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 10:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی

فلفل تلخ می پاشد

بر لبانم٬

نگاهت!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:36
nanaz
nanaz

“ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﺗــــــــــﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗـــــــــﻮ ﭼﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺷﺪﯼ”

دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:55
+8
nanaz
nanaz


“زيباترين نامه به خدا”



واقعا خواندنيه
اگه نخوني از ذستت رفته
حالا خود داي

شـــــكــــرت خـــــــــــــدا جـــــونـــــــم
امروز صبح كه از خواب بيدار شدي،

نگاهت مي كردم،

اميدوار بودم كه با من حرف بزني،

حتي براي چند كلمه،

نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي كه ديروز در زندگي ات افتاد،

از من تشكر كني؛

اما متوجه شدم كه خيلي مشغولي،

مشغول انتخاب لباسي كه ميخواستي بپوشي،

وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي،

فكر مي كردم چند دقيقه اي وقت داري كه بايستي و به من بگويي:"سلام"،

اما تو خيلي مشغول بودي.


يك بار مجبور شدي منتظر شوي و براي مدت يك ربع ساعت، كاري

 نداشتي جز آنكه روي يك صندلي بنشيني.

بعد ديدمت كه از جا پريدي،

اما تو به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن كردي تا از

آخرين شايعات با خبر شوي.

تمام روز با صبوري منتظرت بودم،

با آن همه كارهاي مختلف گمان مي كنم كه اصلاً وقت نداشتي

با من حرف بزني.

متوجه شدم قبل از نهار هي دورو برت را نگاه مي كني؛

شايد چون خجالت مي كشيدي،

سرت را به سوي من خم نكردي!!!

تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد كه هنوز خيلي كارها براي انجام دادن داري.


بعد از انجام دادن چند كار،

تلويزيون را روشن كردي،

نميدانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟

در آن چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي را

جلوي آن مي گذراني.

در حالي كه درباره هيچ چيز فكر نمي كني و فقط ازبرنامه هايش
 لذت مي بري.

باز هم صبورانه انتظار ترا كشيدم و تو در حالي كه تلويزيون را نگاه مي كردي،

شام خوردي و باز هم با من صحبتي نكردي!!!

موقع خواب،

فكر مي كنم خيلي خسته بودي،

بعد از آن كه به اعضاي خانواده ات شب بخير گفتي،

نمي دانم كه چرا به من شب به خير نگفتي؛

اما اشكالي ندارد،

آخر مگر صبح به من سلام كردي؟!

هنگامي كه به خواب رفتي،

صورتت را كه خستهء تكرارِ يكنواختي هاي روزمره بود

را عاشقانه لمس كردم.

چقدر مشتاقم كه به تو بگويم:

چطور مي تواني زندگي زيباتر و مفيدتر را تجربه كني...

احتمالاً متوجه نشدي كه من هميشه در كنارت و براي كمك به تو آماده ام.

من صبورم،

بيش از آنچه تو فكرش را مي كني.

حتي دلم مي خواهد به تو ياد دهم كه چطور با ديگران صبور باشي.

من آنقدر دوستت دارم كه هر روز منتظرت هستم،

منتظر يك سر تكان دادن،

يك دعا،

يك فكر،

يا گوشه اي از قلبت كه بسوي من آيد.

خيلي سخت است كه مكالمه اي يكطرفه داشته باشي.

خوب،

من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود،

به اميد آنكه شايد فردا كمي هم به من وقت بدهي!

آيا وقت داري كه اين نامه را براي ديگر عزيزانم بفرستي؟

اگر نه،

عيبي ندارد،

من مي فهمم و سعي مي كنم راه ديگري بيابم.

من هرگز دست نخواهم كشيد...

روز خوبي داشته باشي.


 

آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/07/4 - 13:33]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:32
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



" عشق " یعنی :
.
.
.
طوری نگاهت می کنم ،
که انگار تنها آدم دنیا هستی !!!


دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 20:49
+2
sara
sara
در CARLO
گاهی کسی می شود تکیه گاه دلت...

همین که نباشد…

همین که با محبت نگاهت نکند...

همین که با سخنانش آزارت دهد...

دنیا انگار برعلیه توست...

دنیا انگار دیگر دنیا نیست...

… تنهاترین می شوی...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 11:00
+3
saeed
saeed

زمین به مرد بودنت نیاز داره …
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز …
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ….
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت …
مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش...

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 15:58
+4
saeed
saeed


"پنجره خیال "


تا خانه چشمانت راهی نیست ، وقتی که نگاهت را از من دریغ میکنی ... چه بگویم


وقتی که نه تنها چشم هایت را ، بلکه دریچه قلبت را برویم بسته ای ...


اما...


بدان همیشه پشت پنجره "خیالم" برای چشمهایت چون چلچراغی میدرخشد...


بگذار در وجود تو گم شوم و تودر جستجوی من آهسته مرا بخوانی...


و مرا در قلبت پیدا کنی!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 00:57
+2
saman
saman
ببین در سطر سطر صفحۀ فالی که می بینم
تو هم پایان تلخی داری ای آغاز شیرینم
ببین در فال «حافظ» خواجه با اندوه می گوید:
که من هم انتهای راه را تاریک می بینم
تو حالا هرچه می خواهی بگو حتی خرافاتی
برای من که تآثیری ندارد ، هر چه ام اینم
چنان دشوار می دانم شب کوچ نگاهت را
که از آغاز، پایان ترا در حال تمرینم
نه! تو آئینه ای در دست مردان توانگر باش
که من درویشی از دنیای کشکول و تبرزینم
در آن سو سود سرشار و در این سو حافظ و سعدی
تو و سودای شیرینت ، من و یاران دیرینم
برو بگذار شاعر را به حال خویشتن ماند
چه فرقی می کند بعد از تو شادم یا که غمگینم
پس از تو حرفهایت را بگوش سنگ خواهم گفت
تو خواهی بعد از این دیوانه خوانی یا خبر چینم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:41
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ