Mohammad Mahdi
نزار دوريت بشه عادت . . . ! همين حالا ، يكم ديره . . . ! نگاهت ، طرح لبخندت ، داره از ياد من ميره . . . !
saman
صدایت میزنم ...
پرستوها لال میشوند .
نگاهت میکنم ...
شب رنگش را به چشمان تو میبخشد .
دست هایت را
میگیرم ...
خورشید جلوی پاهای من زانو میزند .
در آغوشت آمدم ...
دیگر ادامه ی شعر یادم رفت....
AmiR
حقیقت رفتن...
امکان هجرت تو
تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت
من پیشتر،دیده بودم
جرقه محال ماندنت را
در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم،
چون ماهی آزاد به جریان آب
نبودنت،
مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند
چقدر سنگین شده اند شانه هایم!
آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند...
مهدی
نه رفتنت برام سوال شد نه نبودنت!!! تنها يك بغض خفه ام كرد....... كه چگونه نگاهت كرد كه اينگونه تنهام گذاشتي!؟
♥ نگار ♥
ازم دوری اما دلت با منه
ازت دورم اما دلم روشنه
توو چشمای تو عکس چشمامه و توو چشمای من عکس چشمای تو
توی این لحظه هایی که دورم ازت،
همه خاطره هامونو خط به خط،
دوباره توو ذهنم نگاه می کنم
دارم اسمتو هی صدا می کنم
کی گفته از عشق ِ تو دست می کشم؟
دارم با خیال تو نفس می کشم
چه حس عجیبی، چه آرامشی
تو هم با خیالم نفس می کشی
می دونم تو هم مثل من دلخوری
تو هم مثل من بغضت رو می خوری
نگاهت پر از حرف و درد دله
ولی خب تموم میشه این فاصله
دوباره مث اون روزای قدیم
که با هم توو بارون قدم می زدیم
از احساس همدیگه حظ می کنیم
زمین و زمان رو عوض می کنیم
کی گفته از عشق ِ تو دست می کشم؟
دارم با خیال تو نفس می کشم
چه حس عجیبی، چه آرامشی
تو هم با خیالم نفس می کشی
می دونم تو هم مثل من دلخوری
تو هم مثل من بغضت رو می خوری
نگاهت پر از حرف و درد دله
ولی خب تموم میشه این فاصله
دوباره مث اون روزای قدیم
که با هم توو بارون قدم می زدیم
از احساس همدیگه حظ می کنیم
زمین و زمان رو عوض می کنیم
ازم دوری اما دلت با منه .
AmiR
قرارمان یک مانور کوچک بود…
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد…
اما ببین،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است…!