یافتن پست: #نگاهت

صنم
صنم
عطر نگاهت باز هم مرا مست کرد...؟! و من امشب امده ام با کوله باری از حرف های ناگفته!... با دستانی پر از نامه های برگشت خورده...! امده ام تا با صداقتی کودکانه فریاد بزنم ... دوستت دارم... همین...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 20:02
+3
ebrahim
ebrahim
من از طرح نگاه تو ، امید مبهمی دارم ، نگاهت را نگیر از من ، که با آن عالمی دارم .....‬
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 19:25
+3
پاراگلایدر
پاراگلایدر
تو هستی،و دستها و پاها و گیسوانت تو هستی، و نفسها و قدمها و لبخندهات تو هستی با نگاهت،‌ لبهات، انگشتهات و عطر تنت تو هستی و این موسیقی* تو هستی و باران
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 16:19
+3
ronak
ronak
در Romantic
قلم چند گاهیست نام تو را چکه می کند و من روزهاست یاد تو را گریه می کنم نام تو، یادِ تو، دستانِ تو، تو ... تو ... نگاهت عمیق بود، عمیق و مهربان چشمانت دست نیافتنی بود، سرابی واقعی می دانی؟ لحظه ای که کسی از نگاهت الگو می گیرد، دلهره می گیرم ... غمگین می شوم می خواهمت ... امروز آسمان، دریایی زلال بود، مثل دلت راستی در آن دنیا هم آسمان آبی است ...؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 16:04
+5
sasan pool
sasan pool
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 17:32
+2
sahar
sahar
1000بار900جمله ی عاشقانه را در 800 جای مختلف به 700 زبان و با 600 شکل پیش 500نفر طرح کردم و400 تای آن ها 300 جمله را به 200 زبان در 100 برگ ترجمه کردند90 تای آن ها را در 80 روز روزی 70 دفعه برای خودم نوشتم60 تای آن ها را آموختم50 بار 40روز روزی 30 دفعه تکرار کردم 20 بار 10 سوال به مدت 9 روز تکرار کردم به 8 سوال 7بار 6جواب دادم در فاصله ی5روز دارای 4بار 3جا در مدت 2 روز تو را دیدم و عاشقانه نگاهت کردم تا روزی برسد که من یک بار بگویم دوستت دارم
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 15:05
+8
vahid
vahid
مازندرانی ترین اس ام اس سال : رزین نگاهت میچکای دلم را پتکا کرد!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 01:09
+1
ronak
ronak
در Romantic
نمیــــــدانمـــ تعبیـــــر نگاهتـــــــ خداحافظـــــ یستـــ ــ ـ یا انتــــــظار ؟!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 16:05
+3
ronak
ronak
در Romantic
دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:26
+4
-1
رضا
رضا
گفتی بمان می خواستم... اما نمی شد گفتی بخند بغز گلویم وا نمی شد گفتم که می ترسم من از سحر نگاهت گفتی نترس ای خوب من... اما نمی شد می خواستم ناگفته هایم را بگویم یا بغز می آمد سراغم... یا نمی شد. گفتی که تا فردا خدا حافظ ولی آه... آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد..
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 20:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ