یافتن پست: #نگاهت

mehdi
mehdi
لعنتی .........چشمانت
نگاهت ....مرا مجاب می کرد که آغوشی ایمنتر از آغوشت نمیابم
لرزش اندامت نفسهای داغت
مجابم کرد لعنت به تو .....لعنت به نگاه هرزه ات که اینقدر در ریا مهارت داشتی که
چشمانت هم دروغگو شده بود
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 20:51
+5
ronak
ronak
ﻫﻤﯿﺸــﻪ ﻧﮕﺎﻫتـــــــ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑــــﺎﻻ ﺑﺎﺷــﺪ ...
ﺗـــﺎ ﺩﻟــﺖ ﺍﺯ آﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﯾﯿــــﻦ ﻧﮕیـــرد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 16:03
+4
رضا
رضا
غم تنها ترین تنهای دنیا

تویی زیباترین زیبای دنیا

تو مثل امید یک قناری

قراری بر دل هر بی قراری

منم یلدای بی پایان عاشق

تو بودی مرحم زخم شقایق

تویی لالایی خواب خوش آواز

بالم را مشکن در اوج پرواز

نگاهت را می پرستم ای نگارم

فدای تار مویت هر چه دارم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 13:05
+1
parham
parham
هر غروب در افق پدیدار میشوی

در دورترین فاصله‌ها

آنجا که آسمان و زمین به هم می‌رسند،

من نامت را فریاد می‌زنم

و آهسته می‌گویم: “دوستت دارم"

اما واژه هایم در هیاهو گم می‌شود

و صدایم به تو نمی‌رسد

نگاهت می‌کنم

می‌خواهم چشمانم به تو بگویند “دوستت دارم”

اما نگاهم در غبار گم می‌شود

و هرگز به تو نمی‌رسد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 16:08
+4
ronak
ronak
هنوز هم....
در هیاهوی شهر
گم میشوم
و تنم بوی خیال میگیرد
وقتی نگاهت را خمار میشوم.......!!!!!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 12:28
+2
حمید
حمید
در SMS
دردیک پنجره راپنجره هامی فهمند/معنی کورشدن راگره هامی فهمند/یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن/چشمهابیشترازحنجره هامی فهمند{-2-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:06
+7
sasan pool
sasan pool
سلام ای چشم بارانی !

پناهم می دهی امشب ؟

سوالم را که می دانی !

پناهم می دهی امشب ؟

منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در این هنگام رو حانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انسانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل تو از چشمم چه می خوانی ؟

پناهم می دهی امشب ؟

و من با اشک می شویم تمام شعرهایم را پس از مصراع پایانی ،

پناهم می دهی امشب ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:14
+2
ali
ali
ببخش مرا كه براي نگاهت كافي نبوده ام

ببخش اگر دستانم ،

براي نگاه داشتنت كوچك بود

ببخش مرا اگر در قلبم جا شدي

و ديگر براي هيچ جا نبود



اكنون كه مرده ام مرا ببخش

اكنون كه عاشقم مرا ببخش

ببخش مرا به خاطر تمام لبخند هايت كه عاشقم كرد

و به خاطر تمام اشكهايم كه گرفتارت كرد

ببخش اگر آنقدر با تو هم درد شدم تا درد هايت زياد شد



اكنون كه ديگر نيستم مرا ببخش!

اكنون كه از ياد برد ه اي با تو زيسته ام مرا ببخش

مرا ببخش اگر نامت را زياد مي خواندم

و يا اگر زياد در پيش تو مي ماندم

آنقدر كه حوصله ات را سر ميبردم ..



اكنون كه نمي خندم مرا ببخش ...

اكنون كه ديگر هيچگاه اشكي ندارم مرا ببخش!!



ببخش اگر نترسيدم خدا هم فراموش كند مراقبت باشد و نگفتم : خدا نگهدارت!



مرا به خاطر تمام نا گفته هايم ببخش

اگر نگفتم تا قيامت به اميد ديدارت ..



اكنون كه من به قيامت دل بسته ام

ديگر مرا ببخش !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 23:44
+2
حمید
حمید
اخه دوسته خوبم یه وقتی صرف کن بند که می ندازی بعدش این پشم وپیلارم بزن که موضوع مشخص شه کدوم وری هستی.ما موندیم به چه چشمی نگاهت کنیم............
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 13:33
+3
حمید
حمید
در کنارت اگر صد بار روئیدم
هزار بار خشکیدم
از نسیم سراغت را گرفتم
اما تو با کوله باری از عشق و شبنم نگاهت
به شهر غربت سفر کردی
کجا می توان تورا یافت؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 12:31
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ