یافتن پست: #نگاهم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
وای، باران

 

…………باران

……..شیشهء پنجره را باران شست.

…..از دل من اما،

……………..چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ،

………من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

……………….وای، باران

…………………………..باران

………………………………پر مرغان نگاهم را شست.

خواب، رؤیای فراموشیهاست!

…………….خواب را دریابم

………………….که در آن دولت خاموشیهاست.

…………………………..با تو در خواب مرا لذت ناب هم ‌آغوشیهاست.

من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می‌بینم،

و ندایی که به من می‌گوید:

………….“گرچه شب تاریک است

………………………..دل قوی دار،

………………………………سحر نزدیک است.”

 

دل من، در دل شب،

…………خواب پروانه شدن می‌بیند.

…………………………مـِهر در صبحدمان داس به دست

……………………………………….خرمن خواب مرا می چیند.

آسمانها آبی،

…….. پر مرغان صداقت آبی‌ست

…………………..دیده در آینهء صبح تو را می‌بیند.

از گریبان تو صبح صادق،

……………..می گشاید پر و بال.

تو گل سرخ منی

………..تو گل یاسمنی

…………………تو چنان شبنم پاک سحری؟

……………………………………………. نه

……………………………………………..از آن پاکتری.

……………….تو بهاری؟

……………………… نه

……………………….بهاران از توست.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:37
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

قفس داران سکوتم را شکستند دل دائم صبورم را شکستند به جرم پابه پای عشق رفتن پروبال عبورم را شکستند مرا از خلوتم بیرون کشیدن چه بی پروا حضورم را شکستند تمنا در نگاهم موج میزد ولی رویای دورم را شکستند

دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 11:41
+7
mina
mina

سر سفره به یادت می افتم...


بغض می کنم...


اشک در چشمانم حلقه میزند.. .


همه با تعجب نگاهم می کنند...


لبخند می زنم و می گویم :چقدر داغ بود
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 14:58
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
 

خیلی گشتیم

از همین پیشِ پا

تا آن همه پسین‌های دور

که در مِه به شب می‌زدند،

میان راه چیزهای عجیبی دیدیم

خطهای ناخوانا

سنگ‌قبرهای شکسته

سکوت، ماه، علف‌های شعله‌ور

رَدِ پای باد

و بوی بَدِ باران و آهک و اضطراب ...!

راه‌بلدِ خسته‌ی ما می‌گفت

اینجا همیشه پسین‌های ساکتی دارد.

ما سردمان بود

همراهان ما ترسیده بودند

از راسته‌ی گهواره فروشانِ شهر

تا خانه‌ی گورکنانِ آسوده ... راهی نبود.

ما مجبور بودیم تمامِ آن راهِ رفته را

دوباره برگردیم،

اما یک عده بی‌جهت در سایه‌سارِ‌ قندیلها

نه می‌آمدند، نه می‌رفتند

همان جا با بیل و کلنگِ گِل‌آلودشان در دست

بر و بر ... فقط نگاهمان می‌کردند

بوی بَدِ باران و آهک و اضطراب می‌آمد

انگار هر کدام از دیگری و دیگری از دیگری می‌ترسید

یکیشان پرنده‌ی سَربُریده‌ای

لای پیراهن خود پنهان داشت

پشتِ کلوخهای کافور و یخ

رَدِ چیزی شبیهِ خوابِ انار چکیده بود

می‌گفتند گریه‌های کسی را

در نَم و نایِ چاهی دور شنیده‌اند!

حالا این انارِ عفیف

غمگین‌ترین بیوه‌ی اردی‌بهشتِ بی‌رویاست.

راه‌بَلدِ خسته‌ی ما می‌گوید

دقت کنید

صدای کندنِ گور می‌آید

این وقتِ شب انگار

کسی دارد خاطراتش را دَفنِ دریا می‌کند.

ما سردمان بود

خطهای ناخوانا، سکوت

سنگ‌قبرهای شکسته، ماه

علف‌های شعله‌ور، رَدِ پای باد

و بوی بَدِ باران و آهک و اضطراب ...!

ما خیلی گشتیم

بالای همه‌ی مزارهای جهان

فقط کمانچه‌زنی کور نشسته بود

داشت چیزی می‌خواند:

خوابِ انار!

خوابِ انار!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 23:08
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
لحظه ی دیدار در پیش رویم
تو را دیدم نشستی روبرویم
گره خورد نگاهت در نگاهم
و لبخندی بی اراده بر لبانم
نگاه آرام بر گوشه لغزید
چشم آرام در جستجوت چرخید
لحظه ها بگذشت و رفتم
بی قرار تجدید قرار گشتم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 00:29
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 15:00
+7
binam
binam
در CARLO
کاش میمرد این ساعت دلتنگی

و کاش نگاهم بدون تصور خاطراتت بسته میشد

نه غروب برایم معنی دارد نه طلوع

نه سکوت را میفهمم نه شلوغی را

کاش بمیرد این ساکن شدن

بمیرد این روزهای ساده و بی تو گذشتن

حتی مـــــــــــرد بودن را دیگر دوست ندارم

نه مرد نه زن دیگر هیچ چیز را دوست ندارم

سکوت کنم و دلم را ببندم روی تمام احساسات

که این خانه خراب از ابتدا هم خانه خراب بود





بی نام
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 22:48
+4
sanaz
sanaz
در CARLO
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 19:51
+4
sara
sara
چشمانم سیاه است

نگاهم سفید...

رنگ نگاهم را از رنگ چشمانم بیشتر دوست دارم !

دلم برای نگاه های سفید تنگ است

و از چشم سفیدی ها خون
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 11:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در آغوشم بگیر

بگذار گرمی دستت را حس کنم

و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم

نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان

قلبم به پایت افتاده است

لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن

تنها تو را می خواهم

بگذار در نگاهت غرق شوم

و بگذار در آغوشت بخواب روم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 13:35
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ