یافتن پست: #نگاه

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
انسان های بزرگ هیچگاه به کوچکی فردایشان نگاه بزرگ نمیکنند چون از بزرگی کوچک امروزشان فردایی کوچکتر از بزرگی دیروز خواهند ساخت..»
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم نفهمیدم! O:o
ولی خیلی با کلاس بود گفتم بزارم براﺗﻮﻥ.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 15:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
5 . نمونه ای از چیز های کوچیکی که باعث خوشحالی میشه :)
* غیبت کردی ، میفهمی کلاس تشکیل نشده .
* باز شدن چمدون سوغاتی ها .
* صدای آرومش ، وقتی داره همراه با آهنگ میخونه .
* خسته و گرسنه برسی خونه و غذای مورد علاقه ات آماده باشه .
* نمره ات از اونی که بهت تقلب رسونده بهتر میشه .
* وقتی کسی رو بغل میکنی و اون محکم تر بغلت میکنه .
* وقت تموم شدن مهمونی کفش پاشنه بلندتو در میاری و وایمیسی رو زمین خنک .
* دوستت که ازت دور میشه ، باز بر میگرده ، یه نگاهی ، دست تکان دادنی ، لبخندی .
* کفشدوزک لابه لای سبزی ها .
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 20:59
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند راه حل برای درآوردن لج آقاپسرهای عزیز!!
توی خیابون با احترام ازیه آقا پسر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید ♣
. پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه پسر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق
توی اتوبان جلوی ماشین یه آقا پسر با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید. ♣
دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید. توی جمع پسرای فامیل وقتی همشون ♣
. توی یه رستوران که چند تا پسر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید ♣
توی یه بوتیک که فروشندش پسره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید خوشتون نیومدو برید. ♣
توی جشن تولد یکی از پسرا فامیل تا اومد شمع هارو فوت کنه همه رو خاموش کنید. ♣
. اگه یه پسر یه جا یه جک تعریف کرد بلافاصه بگید چقدر قدیمی بود♣
. اشتباهات لغوی پسرا رو موقع صحبت کردن تکرار کنید و بخندید♣
. تو یه جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه پسرا شاخ بذاریید ♣
. عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف پسر مورد نظرتون♣
روزهای بارونی تا یه پسر دیدید و یه چاله پرآب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکن . ♣
اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای اقا پسر مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید. ♣
تو دانشگاه از پسر مورد نظر یه جزوه 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردیدبهش برگردونید. ♣
. چاق بودن و بی ریخت بودن پسر مورد نظر رو دم به ساعت به اطلاعش برسونید♣
به پسری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده. ♣
.تکون بدید و بذارید خودش سرش رو باز کنه شیشه نوشابه پسر مورد نظر رو حسابی ♣
. زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه پسر با صدای بلند بزنید زیر خنده ♣
. به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه از یه پسر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن♣

موفق باشین دخی های عزیز
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 19:20
-1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
عشق با یک نگاه شروع میشه و
.
.
.
.
.
.
.
با همکاری برادران گشت ارشاد تموم میشه.....
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:57
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

من دلم می خواهد


ساعتی غرق درونم باشم!!


عاری از عاطفه ها



تهی از موج و سراب


دورتر از رفقا…


خالی از هرچه فراق!!


من نه عاشق هستم ؛


و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من


من دلم تنگ خودم گشته و بس…!


دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:28
+7
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.
قصاب به دنبالش راه افتاد.
سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد.
قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.
اتوبوس امد- سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.
قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.
قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه.



نتیجه اخلاقی: اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است. سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم


دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 12:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این خواهر ما تازه گواهینامه گرفته بود نشست پشت فرمون که بریم بیرون. حلال جوگیر شده بود با سرعت میرفت و ژست گرفته بود.بــــــــــــــــــــــــــــــــــــعد یه موتوری اومد کنارمون داد زد:خـــــــــــــــــــانوم خـــــــــــــــــــــــــانوم چرختون داره میچرخه!! این آبجی ما هم فکرد کرد در حین حرکت چرخ نباید بچرخه و محکم زد رو ترمز و پیاده شده داره چرخای ماشین رو نگاه میکنه!! هیچی دیگه بنده خدا موتوریه از شدت خنده رفت تو جدول خورد به درخت منم که کف ماشین فرش شدم از خنده!!حالا خواهرم از اون موقع خود درگیری گرفته!!
حالا فهمیدین ازدواج فامیلی چقدر میتونه خطرناک باشه؟؟؟؟
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/16 - 21:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه یه وقتایی زندگی قشنگ نیست اشکال نداره!
.
.
.
سعی کن به چیزای قشنگ نگاه کنی!!!
.
.
.
.
میخوای عکس منو داشته باش لازمت میشه... :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/16 - 16:25
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اگه یه روز مامان شدم

دختر داشتم

به دخترم میگم : ببین عزیزم

یه وقت اگه بزرگ شدی

اگه خوشگل شدی

اگه به سن ازدواج رسیدی

اگه دیدی چند نفر میخوانت

اونیو انتخاب نکنی که ماشینش خفنه ها
اونیو انتخاب نکنی که باباش پولداره ها
اونیو انتخاب نکنی که سرش شلوغه ها
اونیو انتخاب نکنی که میگه بیا خونمونا
اونیو انتخاب نکنی که همش اشکتو در میاره

اونیو انتخاب کن که قلبشو بهت هدیه میده
اونیو انتخاب کن که وقتی ناراحته سریع لباساشو میپوشه میره بیرون
اونیو انتخاب کن که وقتی ناراحته فقط اخم میکنه
اونیو انتخاب کن که مامانشو بهت نشون میده نه تخت خوابشو
اونی که شاید ساعت رولکس نخره واست،ادکلن گرون نخره واست، ولی تولدت دل تو دلش نیست
اونی که بلد نیست دروغ بگه ، اگه دروغم بگه انقدر ناشیه که زود میفهمی
یه وقت ولش نکنی بری با یه پولدارتر مامان جون

وقتی سرت غر میزنه وقتی به آرایشت گیر میده ول نکنی بری با یه بی غیرت بگی باهات آرامش ندارم
وقتی پولش تموم میشه عاشق حساب بانکیه اون یکی نشی
نگاه نکن با بیخیالی فوتبال میبینه،شاید میخواد چشای خستشو نبینی....

اونیو انتخاب کن که از بین همه میخواد فقط با تو باشه....
دخترک نازم ؛ برات بهترین آرزو میکنم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 22:32
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختر: من حسودیم میشه وقتی که دخترا بهت نگاه میکنن!
پسر: حسودی نکن عزیزم...
دختر: چرا؟
پسر: چون تو چیزی داری که اونا ندارن . . .
دختر: چــــــی؟؟؟؟؟
پسر: قلبم رو . . .

(برگرفته از کتاب تخیلی گاو ها پرواز می کنند خر ها باور می کنند).
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 22:15
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ