mary jun
کنارم بمان
می خواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شوند !
fereshte
سیگاری لای انگشتام نگاهم مبهوت چشام دیگه طاقت وزن اشکامو نداشت... جالبه روزگاریه که لاس زدن رو میزارن پای روشنفکری و من حتما آدم املی هستم نه...؟؟؟ اکه براتو خوبه ... چرا برا من بد باشه!!!
mary jun
سکوت میکنم آنقدر ک فراموش کنم حرف زدن را...
دیگر کار من از فریاد و حرف گذشته است
اکنون گوشه ای ساکت مینشینم و دیگران را با نگاه خسته ام
دنبال میکنم.
mary jun
میدونی قشنگترین احساس چ وقتیه !؟
وقتی بر میگردی یواشکی ب عشقت نگاه نی....
میبینی اونم داشته بهت نگاه میکرده......!
fereshte
چه فرقی میکند ساعت را به عقب بکشم وقتی حسرت هایم تکراریست وقتی نگاهت بر نمیگردد وقتی صدایت دیگر مرانمیخواند چه فرقی میکند این عقربه ها برگردند وقتی ثانیه به ثانیه اش بی کسی است وقتی چشمان خیره ام سالها برای گذشتن همین دقایق وقت گذاشته اند