یافتن پست: #نیست

saman
saman
اگر درخت تو باشی، تبر شدن بد نیست

در این غزل به تو نزدیک تر شدن بد نیست


بهاری و همه شهر بی قرار تواند

به پای هر قدمت در به در شدن بد نیست


دمی نمانده که خاکسترم خطاب کنند

به هم بریز مرا شعله ور شدن بد نیست


هزار عاشق دیوانه محو گیسویت

میان این همه دل مختصر شدن بد نیست

 

همین که نقش مقابل تویی، غزل زیباست

تو را که خیر بخوانند، شر شدن بد نیست…
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:10
+2
saman
saman

بی همگان بسر شود بی تو به سر نمی شود



داغ تو دارد این دلم بی تو بسر نمی شود



دیده عقل مست تو چنبره چرخ پست تو



گوش طرب بدست تو بی تو بسر نمی شود



خمر و خمار من توئی باغ و بهار من توئی



خواب و قرار من توئی بی تو بسر نمی شود



جاه و جلال من تویی ملکت و مال من توئی



آب زلال من توئی بی تو بسر نمی شود  



گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی



آن منی کجا روی بی تو بسر نمی شود



دل بنهم تو بر کنی توبه کنم تو بشکنی



این همه خود تو میکنی بیتو بسر نمی شود



بی تو اگر بسر شدی زیر جهان زبر شدی 



باغ  ارم سقر شدی بی تو بسر نمی شود



گر تو سری قدم شوم ور تو کفی قلم شوم



ور بروی عدم شوم بی تو بسر نمی شود



حاصل روزگار من , رهبر و یار و غار من



بی تو بداست کار من بی تو بسر نمی شود



خواب مرا ببسته ای نقش مرا بشسته ای



وز همه ام گسسته ای بی تو بسر نمی شود



بی تو نه زندگی خوشم, بی تو  نه مردگی خوشم



سر ز غم تو چون کشم بی تو بسر نمی شود



جان زه تو جوش میکند دل زه تو نوش میکند



عقل خروش  میکند بی تو بسر نمی شود



گر نشوی تو یار من بی تو خراب کار من



مونس و غمگسار من بی تو بسر نمی شود



هرچه بگویم ای سندس نیست جدا ز نیک و بد



هم تو بگو بلفظ خود بی تو بسر نمی شود



شاه منی و دلبری شمس جهان اکبری



از مه خور تو انوری بی تو بسر نمی شود

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:05
+2
saman
saman

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد


تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد


عجبست، اگر توانم که سفر کنم زدستت


بکجا رود کبوتر که اسیر باز باشد؟


زمحبتت نخواهم که نظر کنم برویت


که محب صادق آنست که پاکباز باشد


بکرشمهء عنایت نگهی بسوی ما کن


که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد


سخنی که نیست طاقت که زخویشتن بپوشم


بکدام دوست گویم که محل راز باشد؟


چه نماز باشد آنرا که تو در خیال باشی؟


تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد


نه چنین حساب کردم، چو تو دوست می‌گرفتم


که ثنا و حمد گوئیم و جفا و ناز باشد


دگرش چو باز بینی، غم دل مگوی سعدی


که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد


قدمی که برگرفتی بوفا و عهد یاران


اگر از بلا بترسی، قدم مجاز باشد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای فلک, گر من نمیزادی
اجاقت کور بود؟
من که خود راضی به ای خلقت نبودم
زور بود؟!
منکه باشم یا نباشم کار گردون ,,,
لنگ نیست...
......من بمیرم یا بمانم , که...کسی دلتنگ نیست.......
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دست آدمو تبر قطع کنه ولی با لبه کاغذ نبره
لامصب اصن دردش قابل توصیف نیست !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتنت را خیالى نیست
فقط مانده ام چگونه در چشمانى به آن زلالى،
جا داده بودى آن همه دروغ را !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:31
+2
saman
saman

گر بر سر کوی دوست راهی دارم


در سایة لطف او پناهی دارم


غم نیست - که راه رفت و آمد باز است


طاعت اگرم نیست گناهی دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 14:44
+3
saman
saman


ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر





بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر







از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست




کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر







این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است




دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر







تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد




هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر







دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد




بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر







اندیشه از محیط فنا نیست هر که را




بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر







در هر طرف ز خیل حوادث کمین‌گهیست




زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر







بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار




روز فراق را که نهد در شمار عمر







حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان




این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

(نجیب زاده)



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 14:27
+3
saman
saman

همیشه چوب ســــــــوختنی نیست …


خـــــوردنی هم هست


ما گاهی چوبِ ســـــــادگیمون رو میـــــــــخوریم . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 12:26
+4
saman
saman

تو نیستی اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم … … نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند دوست داری گریه کن
و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم…!


| رسول یونان |

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 12:22
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ