یافتن پست: #هایم

AmiR
AmiR
برای آشنا شدن با اشعار شیطان پرستان، قطعه ای از آن را در زیر بیان می کنم:
تاریکی…. قلب خون آلودم را در آغوش می گیری
Aniting our tear ful eyes
رویاهایم… چشمان اشک بارمان را متحد می کند…. فریبنده
Enchanting
در شب…. ابلیس را در اشک هایم می بوسم.
Atnight …. I kiss the serpent in the tears
برای سالها…. غم های تو سوگواری من است.
For years …. The sarrow I\’\'ve mourned
گوش کن به صدای گریه فرزندان ماه من
Har ken my moon child cry
که آرزوی شی دیگر را دارند
Yearning for another night
ماتم مورد علاقه من
Mourning my once beloved
هیپونیزم و تاریکی
Mez maized and raven dark
جادوگر زندانی شب
My pake enchantress of thee night
از آخرین شمع سوزانم
At last my candle\’\'s burning down
ماه پاییزی سیاه غم انگیز می درخشد
The winter moon is shining bleak
جادوگر من برای تو
For the my encbantress
رویاهایم را فریب بده
Enchating all my dreams
زیبا و سیل اشک هایش
Abeauty and her flood of tears
سقوط شب قلب مرا در آغوش می گیرد
Night fall embrace my heart
جادوگر شب های من
My pale enchantress of the night
من تو
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 13:47
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلخــــور ڪه میشَـوم , بغـض میــڪنم
می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم
ڪامنـت مینویسـم ُ صورتڪ میگــذارم
صورتڪی ڪه میخنـددو پشتـش قایم میشــوم
ڪه فڪـــر ڪنی میخنــدمو بخنـــدی...
اشڪهایمـ میـــــــآیند و من مدام با صورتڪ مجازی ام میخندم ...^_^
دیدگاه  •   •   •  1392/02/27 - 21:49
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم کمی دختری میخواهد
بی رو سری
بی رو بند
دل ام کمی از ته دل خندیدن میخواهد
بی خجالت
بی نگاه هرزه
دل ام کمی باد خوردن به موهایم میخواهد
بی ترس
بی استرس
دل ام کمی دویدن در خیابان میخواهد
بی حرف
بی حدیث !!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 20:23
+3
binam
binam
وقتی که قطره های اشک آرام آرام بر روی گونه هایم میریزد
وقتی نگاه خسته ی خودم در آیینه ی اتاق تنهاییم مرا به ترس می آورد
وقتی تار موی سپیدم در تلاطم تارهای سیاهم از دید دیگران پنهان می شود
وقتی هزاران درد را با تنی خسته تنها خودم به دوش میکشم
وقتی مجبورم کنار والدینم نقش فرزند شاد را بازی کنم
تنها چیزی که باعث می شود قلبم به تپش ادامه دهد
وجود توست
در کنار سجاده که هیچ حتی در هر لحظه هم نیازی به نقش بازی کردن نیست
نیاز به بازگو کردن نیست
تو خوب میدانی از هرآنچه در من میگذرد
این است که هنوز با عصای بندگی ات روی پاهایم ایستاده ام
و اشک ها و نگاه ها و تار موهای سپید و درد ها را تحمل میکنم
خوب است که تو انسان گونه مرا نگاه نمیکنی
خوب است که نیازی به توجیح ندارم در برابر بزرگواری چون تو
هر قدر دلم گرفته باشد همین که تو هستی کافی است
هرگز نمیتوانم زندگی بدون تو را حتی لحظه ای تصور کنم
گاهی همین جمله کافی است
که نه بخاطر اینکه مانند تو تنهام
نه بخاطر اینکه هر روز به من روزی میدهی
نه بخاطر اینکه این همه نعمت در اختیارم میگذاری
بلکه فقط و فقط
بخاطر بودنت
دوستت دارم خدایا!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 15:34
+3
binam
binam
خدایا فقط تو میدانی که چرا
در پس هر شادی غم
و در کنار هر لبخندی اشک است
خدایا به من نیرویی بده
که در ندانستن هایم
نا امید از تو نشوم
دیدگاه  •   •   •  1392/02/21 - 22:20
+2
binam
binam
شمع دانی ها را کنار هوض زندگی ات آب میدهم
وجودم را کنار تو جا میگذارم
و قدم هایم را اهسته برمیدارم
شاید تو آرام گفتی
بازگرد
دیدگاه  •   •   •  1392/02/21 - 21:53
+2
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دست هایم .. این روزها بوی حافظ می دهند !.. فأل که می زنم .. کنعـانم .. بدجـور !! یوسفش را می خواهد !!..
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 22:56
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدانم كه هرگز نقاش خوبی نخواهم شد



دیشب دلی كشیدم



شبیه نیمه ی سیبی



كه بخاطر لرزش دستانم



در زیر آواری از رنگ مدفون شد



امشب صدایت را میكشیم



سركش تر از باد



تازه فهمیدم كه چرا شبها بیخوابم



بالشم پر از صدای تو بود



صداییی شبیه خنده های وحشی طوفان



ولی امشب با قطره های رنگ



صدایت را



عشقت را



زنده به گور میكنم



حالا پرهای بالشم هر شب قو میشوند


از شور گریه هایم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 17:37
+5
d.m
d.m
گاهی که دلم
به اندازهء تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست
از دل هر کوه کوره راهی می گذرد
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد
از چهل فصل دست کم یکی که بهار است


مـــ-ن هنــوز تو را دارم
آخرین ویرایش توسط asemanabi در [1391/01/17 - 01:52]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 01:50
+4
امید
امید
زندگی میکنم، حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!! چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را .

"ارنستو چه گوارا"
دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 00:54
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ