یافتن پست: #هایم

امید
امید
مردان هم قلب دارند
فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است!
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!
شاید ندیده باشی؛
اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب
میکنند!
هر وقت زن بودنت را میبینم؛
سینه ام را به جلو میدهم، صدایم را کلفت تر میکنم
تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !
مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..!
نه بخاطر زورِ بازوها

از طرف یک مرد...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 18:09
+3
sepideh
sepideh
روی سیــــــــــــــــــــــم ِ خاردار

باله می رقصم

بگذار زخمی شود

پاهایم

من بهانه ای میخواهم

برای نرفتن

حالا که تو راهم را سد نمیکنی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:49
+4
امید
امید
دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نمیگذارم
چشمهایم را کور می کنم
گوشهایم را کر می کنم
پاهایم را میشکنم
انگشتهایم را بند بند می برم
و لبم را می روزم...
اما قلمم را به بیگتنه نمیدهم
علی سریعتی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 15:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اسمش را میگذارم؛ دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد
وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش
نگرانش میشوم
دلتنگش میشوم
وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود
مطمئن میشوم که حقیقی ست
هرچند کنار هم نباشیم هرچند هم راندیده باشیم،
من برایت سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشی...
.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 15:27
+3
afsaneh heidari
afsaneh heidari
کاش همیشه در کودکی می ماندیم تا به جای دلمان سر زانوهایمان زخم می شد{-3-}
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 14:01
+6
نیوشا
نیوشا
تنهایی یعنی ر اه می روم
و شهر زیرِ پاهایم تمام می شود
« تو »
هیچ کجا نیستی...!! """"
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 13:21
+12
مهسا
مهسا
مثل آن مسجد بین راهی ...

تنهایم

هرکس هم که می آید

مسافر است

میشکند

هم نمازش را

هم دلم را

و

میرود ... !
4 دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 18:32
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی وقت ها، حوصله آدم های اطرافم را ندارم

خیلی وقت ها خسته می شوم از آدم بودن

از تظاهر کردن...

خیلی وقت ها دلم می خواهد عصیان کنم

خیلی وقت ها دلم می خواهد طرد شوم از دنیا

خیلی وقت ها............

خیلی وقت هایم زیاد می شوند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 17:26
+2
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
چشم هایم را به بیمارستان می برم


نمیدانم چه مرگشان شده !؟؟


هرشب در خواب ، جایشان را خیس میکنند ...!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 15:32
+2
payam65
payam65
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم





خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم





خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم





در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم





و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد





و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد





چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟





چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟





خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی





خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی





خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم





خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 14:09
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ