یافتن پست: #هایم

sasan pool
sasan pool
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 15:54
+4
مهسا
مهسا
بساط کرده ام

و تمام نداشته هایم را

ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ...

بی انصاف چانه نزن

ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ ...

به قیمت عمرم

تمام شده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 15:52
+5
sasan pool
sasan pool
گر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

من آن زلال پرستم٬ درآب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم

غریب بودم و گشتم غریب تر٬ اما:
دلم خوش است که در غربت وطن بودم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 15:38
+2
مهسا
مهسا
گوشهایم را می گیرم

و چشم هایم را می بندم

و زبانم را گاز می گیرم

ولی ...

حریف افکارم نمی شوم

چقدردردناک است ...

فهمیدن ...!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 15:21
+2
مهسا
مهسا
لحظه هایم را می پزم ؛

گاهی طعم دلتنگی می دهند !

گاهی بوی اضطراب ، گاه ترس و گاه ..

. هرگز آشپز خوبی نبوده ام

لحظه هایم یا شورند یا بی نمك ..
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 21:36
+7
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
بهترین درودهایم نثار آنانی باد که کاستی هایم را میدانند و باز هم دوستم دارند . . .{-35-}{-41-}{-49-}{-49-}{-35-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 16:03
+4
sepideh
sepideh
ای کاش کودک میماندیم تا به جای دلمان سر زانوهایمان زخم میشد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 15:02
+6
sepideh
sepideh
هر وقت زن بودنت را میبینم...سینه ام را به جلو میدهم..صدایم را کلفت تر میکنم...تا مبادا...
لرزش دست هایم را ببینی {-11-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 14:56
+7
sasan pool
sasan pool
خب به دلیل طولانی بودن داستان داستان را در قسمت دیدگاه میزارم.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 13:19
+2
Edris
Edris
موج آرام نگاهت،لاف دریا را شکست ; از حصار شب گذشت و مرز فردا را شکست / غم بر روی شانه هایم سالها لم داده بود ; مهربانیهای تو،قندیل غمهایم شکست.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 19:20 توسط Mobile
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ