sasan pool
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل ما به ابرها خوش باشد
sasan pool
دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم:
در آسمان پر میکشیدم
و لابهلای ابرها پرواز میکردم
و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس میزد
آنگاه با خمیازهای ناباورانه
بر شانههای خستهام دستی کشیدم
بر شانههایم
انگار جای خالی چیزی...
چیزی شبیه بال
احساس میکردم!
قیصر امین پور
ronak
داشتم از درد به خود می پیچیدم....
همسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر می دهی !!
و سالهاست .......رقاص پردرد خیابانهایم !
sasan pool
این روزها دلگیرم ، دلتنگم ...
اما دلخور نـیستم ...
صبح هادلخوشی هایم را با ویلچر به گردش می برم ...
روزها آدم های اطرافم را می شمارم ...
شب ها گوسفند ها را ...
سحر
چقــــــــــــــدر... کم تــــــــوقع شده ام... نه آغوشت را میـــــــــخواهم، نــــــــــه یک بوســــــــــــه ! نــــــــــه دیگر بودنت را ! همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست...! مــــــرا به آرامش میرساند... حتی... اصطحکاک ســــــــــــایه هایمان..
ebrahim
نسلی هستیم که تمام ارزوهایمان در لایک خوردن استاتوس هایمان خلاصه می شود
zahra
اشکـــهایم که سرازیـــر میشوند
دیری نمی پایدکه قنـدیل می بندد
عجیــب ســـرد است هوای نبودنــــت ..
sasan pool
ما دو تن مغرور
هر دو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
ای خیالت خاطر من را نوازشبار
بیش از این در من صبوری نیست
بی تو من تنهای تنهایم
من به دیدار تو می آیم
(حمید مصدق)