یافتن پست: #هایم

saman
saman

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید


وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود


آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد


آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر


چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود


دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:02
+2
saman
saman
شب را از چشم هایم گرفتی
و ستاره ام را از آسمان…
اما پنجره ات را از اتاقم نگیر
و ماه را از کاسه ی آب بالای سرم
بگذار با عطش خواب های تو
در بستر خودم جاری باشم…!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:14
+2
saman
saman

مرز جنون


کلماتم را 
در جوی سحر می‌شویم 
لحظه‌هایم را 
در روشنی باران‌ها 



تا برای تو شعری بسرایم، روشن 
تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام 
سخنانم را 
در حضور باد 
این سالک دشت و هامون 
با تو بی‌پرده بگویم 
که تو را 
دوست می‌دارم تا مرز جنون 


(دکتر شفیعی کدکنی)

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 19:43
+3
saeed
saeed
هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی  توست.... هی رفیق....؟؟؟ سلامتی؟!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 17:37
+3
saeed
saeed
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 23:00
+4
saeed
saeed
داشتم از درد به خودم می پیچیدم...همسایه ها گفتند:چقدر قشنگ قر میدهی و سال هاست رقاص پر درد خیابان هایم...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 22:40
+3
saeed
saeed

کم توقع شده ام!


نه آغوشت را می خواهم


نه یک بوسه


نه دیگر بودنت را


همین که بیایی از کنارم رد شوی


کافیست...


مرا به آرامش میرساند


حتی...


اصطکاک سایه هایمان.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 22:16
+2
ساناز
ساناز
این روزها خنده هایم همانند شکلات شده اند؛خالصِ خالص..تلخِ تلخ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 12:03
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
خدایاپشت حصارتکرارخطاهایم بنویس: جوانی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 23:07
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به مدت تمام دلتنگیهایم به من بدهکاری..وعده ی ماباشدروزی که دلتنگم شدی!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 22:09
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ