یافتن پست: #هایم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



میبندم چشمانم را تا شاهد خرد شدن احساسم نباشم

میگیرم گوش هایم را تا صدای شکستنش را نشنوم

اما افسوس صدایش تمام قلبم را به لرزه در آورده است

قلبم تکه تکه شده است...

شکستن قلب درد دارد درد


دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کفشهایم را نده !
پا برهنه میروم تا در تنهایی خود با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم !
که من کجا و تو کجا . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:54
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من و تو
چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
من اگر ما نشویم ، تنهایم
تو اگر ما نشوی
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟
دشتها نام تو را می گویند
کوهها شعر مرا می خوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته
.
.
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند
... ...وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد
وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش
.
.
نگرانش میشوم
دلتنگش میشوم
.
.
وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود
مطمئن میشوم که حقیقی ست
.
.
هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
من برایش سلامتی و شادی آرزودارم
هرکجا که باشد

پس دوست من در دنیای مجازی دوستت دارم ..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 17:16
+2
sara
sara
در CARLO
من تمـــــام شــــــــعرهایم را


در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !


و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی

...

دســـــــــت خالی ,حیرت زده


از شاعر بودن استعفا خواهم داد!


نقــــــاش میشوم


تا ابدیت نقش پرواز را


بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا


خواهـــــــم کشید.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 09:42
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عادت کرده ایم

آنقدر که یادمان رفته است شب

مثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد

و یک روز آنقدر صبح می شود

که برای بیدار شدن

دیر است.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 21:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پش از انکه درباه زندگی من.. گذشته ی من...شخصیت من..قضاوت کنی!؟خودت را به جای من بگذار!ازمسیری که گذشته ام عبور کن...باغصه ها..تردیدها..ترسها..دردهاوخنده هایم زندگی کن!!یادت باشد هر کسی سرگذشتی دارد..هرگاه به جای من زندگی کردی انگاه میتوانی درباه من قضاوت کنی!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 20:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گر چه افکندی ز چشم خویش آسانم چو اشک

یک شب ای آرام جان بنشیم به دامانم چو اشک

یا به خاک تیره غلطم یا به رخسار گلی

بر خود از این بازی تقدیر لرزانم چو اشک

گر به چشمی بوسه دادم یا به رخساری چه شود

کین زمان با حسرتی در خاک غلطانم چو اشک

سوز پنهان درون است این که پیدا می شود

گه به لبهایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 19:53
+2
nanaz
nanaz
حرف تازه ای ندارم...
فقط خزان در راه است...
کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند،
شاید یادت بیافتد جیب هایت را وقتی دست هایم مهمانشان بودند...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 14:43
+6
nanaz
nanaz

گریه شاید زبان ضعف باشد
شاید کودکانه..
شاید بی غرور...
اما هر وقت گونه هایم خیس می شود می فهمم نه ضعیفم.. نه کودکم..
بلکه پر از احساسم...


دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 14:36
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ