یافتن پست: #هایم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت
در تهاجم با زمان آتش زدم،
کشتم . . .
من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم
یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم
من زمقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم
تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت
عشقم مرد
یارم رفت …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:36
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


دخترک برگشت چه بزرگ شده بود پرسیدم : پس کبریتهایت کو ؟ پوزخندی زد . گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد ... ......... گفتم : می خواهم امشب با کبریتهای تو ، این سرزمین را به آتش بکشم ! دخترک نگاهی انداخت ، تنم لرزید ... گفت : کبریت هایم را نخریدند


دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 12:36
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرا که میشناسی؟!

خودمم...

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی...

شبیه پست هایم
هستم، شاد، گاهی غمگین، مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر

اگر نوشته هایم را
بیابی منم همان حوالی ام...

شبیه باران پاییزی؛ از فاصله ها دور و به عشق
نزدیک...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:54
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی....

راهی برای رفتن

نفسی برای بریدن

کوله بارم بردوش

مسافر میشوم گاهی....

عشقی برای خواندن

بغضی برای شکفتن

خاطراتم در دست

بازیچه میشوم گاهی....

نگاهی در راه

اعتمادی پر پر

پاهایم خسته

هوایی میشوم گاهی....

فکرهایی کوتاه

صبری طولانی

صدایی در باد

زمستان میشوم گاهی....

روزهای رفته

ماه های مانده

تقویمم بی تاب

دلتنگ میشود گاهی....

جای پایی سرد

رد پایی گنگ

در این سایه ی تنهایی

چه بی رنگ میشوم گاهی.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:28
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
و تنهـــا همـــــــــــבرב یڪــ لیواלּ نـωـڪــافـــــﮧ בاغ!

تا عـــطرش مرا از בرבهایم فــــــــــارغ ڪـنــב ...

چــﮧ ωـخـــــت اωـــت نــﮧ؟!

وقتے کــﮧ بــــوے عـــــطر تــنــے نیـωـت تا تـωـڪیــלּ בرב هایت باشـב

آבم بــﮧ عـــــطر یڪــ لیواלּ نـωـــڪــــافــﮧ בل ببنـבב…!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:48
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای روزگار ناز شصتت
خوب مرا
به بازی گرفتی
از غصه هایم که نه
از خنده هایم
خوب وام گرفتی
این همه درد
تاکنون بس نبود
که مرا
در پیری
به مرور خاطرات
جوانی گرفتی؟

#آزاد#
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:34
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
این عادلانه نیست...تو شیرینی عشق را بچشی.و من شوری اشک هایم را........


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:35
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
از پا افتادم..بس ک دویدمو ب ارزوهایم نرسیدم.........................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:25
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
صدای #قه قه هایم می خورد ب کوه احساست...انعکاس ان #هق هق می شود.................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:19
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
تقصیر ما نیست نه؟! این قانون قصه هاست یادت نیست قصه‌های مادر بزرگ هم همیشه در پایان کلاغی در به در داشت! اصلا بی خیال قصه، پایان، کلاغ! در آغوشم بگیر بگذار به کودکی‌هایم برگردم..........


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:09
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ