یافتن پست: #همه

be to che???!!
be to che???!!
منم هرزه گوي هميشگي يادت هست ؟؟؟؟؟          

منم تا هميشه خيره به جاي پاي رفتنت يادت  هست؟؟؟؟

منم كولي ِ سرگردان كوچه هاي انتظار .... مجنونِ در بدر ِ خاطره ها !

منم مهمان هر شب ِ اندوهيادت هست؟؟؟؟ .........!

عاشق يك خيال محض ... فرهاد ِ كوه هاي بيستون..!!

دورم از تو در شهري دور فصلي دور زماني دورتر !!

دورم از تو كه اين روزها اين زمان اين لحظه ها را نمي بيني !

شرم اولين بوسه مان در ديدار، يادت هست ؟

گم شدنمان در كوچه باغ آرزوها ،يادت هست ؟

ما شده بوديم من و تو كه محال بوديم ، يادت هست؟

روز تلخ رفتنت يادت هست ؟ دستانت در دستان ِ مرد ِ غريبه يادت هست ؟

اشكهايم لحظه آخر ، يادت هست ؟

از آن روزها بسيار گذشته است...

و همه ي اينها را در نبود ـ تو به امروز رساندم .......

چه شبهايي كه بايد گرمي دست تو مي بود تا از چشمان ِ خيسم زلال اشك مي زدود  و نبود !!

چه لحظه هايي كه با رقص محزون دانه هاي باران به شب ِ اندوه مي رسيد و تو نبودي تا ببيني!!

چه پريشان حالي ها كنج اين اتاق ِخالي سر به زانو بودم و عطر حضور تو نبود تا به حال آوردم !!...

نه نبودي تو ...نبودي ....

سر به ديوار ِ بي كسي ها مي كوبيدم و نامت را فرياد كه آهاي زيباي خاطره ها بيقرارم بيقرار!!

پنجره ام رو به باغ ِ خيالِ تو است و من خيس ِ باران در خيابان هاي بدون تو !

شهر ِ بدون تو

و تو جايي دورتر دست در آغوش كسي تازه ، هوس را آه ميكشي

گوارايت باد .........

تا بوده همين بوده ، هميشه براي تويي كه نبوده اي قصيده ي حسرت مي گفتم و به شب مي رسيدم

به سكوت گنگِ خانه و خفگي بغض ِ كنار ِ پنجره ....

و تو كه همچنان دوري از اين شب زده ي بي در و پيكر ....

شايد اين بار بتوانم در نقطه اي كور، ياد تو و خاطرات ِ ترا به آغوش فراموشي بسپارم ..

شايد اين بار بتوانم!!!!!!!

شايد!!!!!!!!.........
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 13:52
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
سلام بر همه
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 11:47
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همه پسرها فرشته اند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و به دو دسته ی عزرائیلیان و ابلیسیان تقسیم میشوند
دخترا سنگین باشید فقط دو انگشتی همراهی کنید منو!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 11:25
+5
saman
saman
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 10:54
+5
saman
saman
هرگاه زندگی را جهنم یافتی
سعی کن پخته بیرون آیی
سوختن را همه بلدند…


(نجیب زاده)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 10:13
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چه ساده فرو میریزد ...

همه ی یک ذهنیت 

حتی با یک “منظوری” نداشتم !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 09:00
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
شب بر همه خوش شبتون پرستاره



*   ★     ★  ♡  *    ★     
   ☆   ♡    ★  *  ★   * 
  ☆★ 
 *  ★   *   ☆ 
 ★  ♥  *  
 ★     ★  
★  * ♡   ☆        ★   ♥    
☆  *  ★  
 * ♥  ★

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 01:23
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


من هرچی منتظر موندم این زندگیم بیفته رو غلتک خبری نشد . . . . . . . ... . . الان دیگه منتظرم اون غلتک بیفته رو خودم راحت شم ... {-33-}


30 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 00:36
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشق اینم..................................پسرای دانشگامون همه این تیپین......{-7-}

56 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 00:30
+4
AmiR
AmiR
شب همه دوستانم بخیر آرزوی خوشبختی برای همتون دارم
ببببببببببببببببببببببوس شب خوش عزیزانم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 00:27
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ