یافتن پست: #همیشه

رضا
رضا
صدای گام های گریه می آید دوباره آمدی کنار پنجره ، شعری نوشتی و رفتی این بار صدای قدم های تو را از پس پرده گاه گناه وگریه شنیدم حالا به اولین ستاره که رسیدی بپرس کدام شاعر غزلپوش شبانه ، عشق را در برگ های ولنگار دفتری کهنه می نوشت اما... تو که نشانی شاهراه ستاره را نمی دانی همیشه از سیب و ستاره و روشنی قصرهای کاغذی که می نوشتم می گفتی هزار پروانه هم که بر برگهای دفترت بچسبانی پینه ی پیر و یاس علیل باغچه ی ما گل نمی دهد هیچ وقت بهار طلایی روز و رویا راباور نکردی ! گل من هیچ وقت .....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 17:26
سحر
سحر
توی آسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره ، پس هر وقت آسمون دلت ابری بود با دنیا نجنگ ، فقط اوج بگیر .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 13:09
+4
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
هر مردی باید یکروزی ازدواج کنه ، چون شادی تنها چیز زندگی نیست پـَـــ نــه پـَـــ شادی تنها چیز زندگی است ....پس همیشه بمجردید
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:13
+3
payam
payam
یک همیشه یکه شاید در تمام عمر بیشتر از یک نباشه اما بعضی وقتها میتونه خیلی باشه مثل یک عمر اشنایی یک خاطره یک عزیز مهربونی مثل تو
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 22:49
+3
sasan pool
sasan pool
شوهر مریم چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود. بیشتر وقت‌ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مى‌کرد و کمى هوشیار مى‌شد. امّا در تمام این مدّت، مریم هر روز در کنار بسترش بود.یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از مریم خواست که نزدیک‌تر بیاید. مریم صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود. … شوهر مریم که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت: «تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بوده‌اى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانه‌مان را از دست دادیم، باز هم تو پیشم بودى. الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو همیشه در کنارم هستى. و مى‌دونى چى می‌خوام بگم؟» مریم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مى‌خواى بگى عزیزم؟» شوهر مریم گفت: «فکر مى‌کنم وجود تو براى من بدشانسى میاره!»
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 13:32
+1
vahid
vahid
همیشه احوال رفیقتو هر 39روز ،حتما یکبار بپرس که اگه مرده بود به چهلمش برسی!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 00:43
+1
vahid
vahid
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه یکی باشه همیشه تحویلش بگیره، بگیرتش تو بغل امضا هم بده که تحویل گرفته شده، پس گرفته نمیشود !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 00:38
+1
فکل مکل
فکل مکل
راستـش را بگو نکند تو همان “این نیـز” هستی که همیشه می گذری . .
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 22:17
+4
صنم
صنم
یادم باشه یادت بدم یاد بگیری یادت نره که یاد تو همیشه در یاد منه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 20:54
+5
ronak
ronak
در Romantic
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است آرامم ، می دانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را می کشیدم و هر زمان خوابش را می دیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود.... در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه می دانم زمان چگونه می گذرد و نه می دانم در چه حالی ام تنها می دانم حالم از این بهتر نمی شود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمی شود گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 15:52
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ