یافتن پست: #همیشه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از آنهایی که در بــــــــاور خود ,
همیشه حــــــــق دارند...
..... متــــنــــفـــــرم ...... !

آلبر کامو...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 22:04
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی امروز گفت مامان بزرگم داره از آمریکا میاد!!!
به خدا من همیشه فکر میکردم مامان بزرگا فقط از مکه میان :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 20:35
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شمام اینجوری بودین ؟ ا

همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته … :دی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 18:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:45
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عشق
درعشق گرچه بایدآهی سردبودن
همرنک باآه وفغان ودرد بودن
نالیدن ودرکوشه رفتن سخت ننک است
درعاشقی باید همیشه مرد بودن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 17:42
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
برای بودن,



گاهی لازم است كه نباشی!



شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد...



اما دور نباش....



دوری همیشه دلتنگی نمی آورد....



فراموشی همان نزدیكیهاست !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:32
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن
عادت کرده ایم

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:26
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همیشه به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه تشنه ی عشق زیرا کسی که تشنه ی عشقه بالاخره یه روزی سیراب میشه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:12
saeed
saeed

فدای تمام پدر مادرهایی که به دست فراموشی سپرده شدن


توی جایی به اسم خانه سالمندان زندانی شدن و همیشه چشمشون به دره تا یک آشنا ببینن


بعضی وقتا ما آدمها چیزهایی رو فراموش میکنیم که عمری بهشون مدیونیم


چطور دلمون میاد؟ چطور میتونیم؟


با این همه سنگ دلی و بی وفایی میتونیم اسم خودمون رو انسان بزاریم؟؟
تقدیم به تمام پدر و مادرهای فراموش شده

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:36
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
تقصیر ما نیست نه؟! این قانون قصه هاست یادت نیست قصه‌های مادر بزرگ هم همیشه در پایان کلاغی در به در داشت! اصلا بی خیال قصه، پایان، کلاغ! در آغوشم بگیر بگذار به کودکی‌هایم برگردم..........


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:09
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ