محمد حسن کاظمی
پرسه میزنی " از این شاخه به ان شاخه میپری " سفره دلت را همه جا باز می کنی "می خواهی باشی اما نه تنها "بود و نبودت برای کسی فرقی نمیکنه " برای موندن فقط باید بود اما عاشقتر از همیشه " انقدر عاشقی که ترجیح میدی نباشی " تنها ..عاشق..و شاید باشی اما دیوانه"مجنون..هر چیزی جز دورو " حسود " و قلبی به وسعت یک اسمون کینه...فقط می نویسم از تو"... و عشق دیگر مهم نیست که عاشق باشی یا نباشی فقط باورم کن "...حتی اگر شده به قیمت زندگی...همین!؟چیز دیگری نمیخواهم
محمد حسن کاظمی
چه قانون ناعادلانه ای . برای شروع یک رابطه هر 2 طرف باید بخواهند
اما برای تمام شدنش همین که 1 نفر بخواهد کافیست
محمد حسن کاظمی
دست روزگار هلت میده ...
ولی قرار نیست تو بیفتی ...
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج میگیری ...
به همین سادگی ...
♥ نگار ♥
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ،
متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است .
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند .
نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه
متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ،
زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این
فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود
تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر
زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر
نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد :
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم !!!
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی .
راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد
میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته ، من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم .
همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت .
امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!!
♥ نگار ♥
خواهر و برادرای مهربونم.تواین مدت باهم خندیدیم.همدردی کردیم.ساعاتی از عمرمون رو تو همین دنیای مجازی باهم گذروندیم....حلاصه خوبی بدی دیدید حلال کنین.به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست.من دارم میرم...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
دسشویی.2دیقه دیگه بر میگردیم.