یافتن پست: #همین

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی مینویسم


.....از لج تو .....از لج خودم


که حاضر نبودیم یک بار این ها را به واقعی به هم بگوییم


دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 21:15
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پرسه میزنی " از این شاخه به ان شاخه میپری " سفره دلت را همه جا باز می کنی "می خواهی باشی اما نه تنها "بود و نبودت برای کسی فرقی نمیکنه " برای موندن فقط باید بود اما عاشقتر از همیشه " انقدر عاشقی که ترجیح میدی نباشی " تنها ..عاشق..و شاید باشی اما دیوانه"مجنون..هر چیزی جز دورو " حسود " و قلبی به وسعت یک اسمون کینه...فقط می نویسم از تو"... و عشق دیگر مهم نیست که عاشق باشی یا نباشی فقط باورم کن "...حتی اگر شده به قیمت زندگی...همین!؟چیز دیگری نمیخواهم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 20:01
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

دست های تو


تمام دنیای من است


و من همین حالا



تمام دنیا را توی دست هایم دارم


من دیگر هرگز


دلتنگ اشک هایم نخواهم شد


تو مثل باد


تمام قاصدک هایم را


که به شاخه درخت گیر کرده بود


رها کردی...


دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 19:51
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

ﻣﯿﮕﻦ ﻟﺮﺍ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﯿﻼﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ :
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.



.
.
.
.


.


ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻗﯿﺪ ﻗﺮﻋﻪ ﺑﻪ 10 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎﺋﯿﮑﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮﻥ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺩﺍﺩﻥ !!!
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ ..


دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 16:16
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
چه قانون ناعادلانه ای . برای شروع یک رابطه هر 2 طرف باید بخواهند
اما برای تمام شدنش همین که 1 نفر بخواهد کافیست
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 14:42
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
دست روزگار هلت میده ...
ولی قرار نیست تو بیفتی ...
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج میگیری ...
به همین سادگی ...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 14:41
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز کیبوردمو باز کردم داشتم تمیزش میکردم دختر داییم
سه سالشه اومد کنارم ازم میپرسه : این
چیه ؟
می گم : کیبورده
می گه : من نبردم !
می گم : کیبورده !
می گه : من نبردم !!
می گم : ، ، کیبورد
با گریه پا شد رفت پیش مامانش میگه : مامان بخدا من
نبردم ...
یعنی کیبوردو کوبوندم تو سرم !
مامانم اومده میگه : صدای چی بود ؟
میگم : کیبورده
مامانم میگه : بس کن دیگه خجالت بکش نه اون بچه برده ، نه
من ، نه کس دیگه ای ! خودت گمش کردی ! تو همین
اتاقه ! پاشو خوب بگرد !!!
هیچی دیگه از ظهر تا حالایه تیم ‌تجسس حرفه ای دارن
دنبالش میگردن:|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 14:36
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ،

متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است .

تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند .

نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه

متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ،

زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این

فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود

تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر

زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر

نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد :

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم !!!

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی .

راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد

میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته ، من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم .

همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت .

امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 12:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻋﯿﺪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﭘﺸﻪ ﻣﯿﺎﺩ !
ﺑﻌﺪ ﻣﮕﺲ ﻣﯿﺎﺩ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺑﺎﻟﺪﺍﺭﻫﺎ ﻣﯿﺎﺩ !
ﺑﻌﺪ ﺳﻮﺳﮏ ﻣﯿﺎﺩ !
بعد سوسک بالدار میاد !
ﺑﻌﺪ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ ﻣﯿﺎﺩ !
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﺮﻩ ﻃﺮﻓﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﺩ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺑﯿﺎﺩ !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 22:38
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خواهر و برادرای مهربونم.تواین مدت باهم خندیدیم.همدردی کردیم.ساعاتی از عمرمون رو تو همین دنیای مجازی باهم گذروندیم....حلاصه خوبی بدی دیدید حلال کنین.به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست.من دارم میرم...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
دسشویی.2دیقه دیگه بر میگردیم.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 15:28
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ