یافتن پست: #همین

farhad
farhad
پسر زنگ زد به دوست دخترش گفت دیگه تموم شد...!!!!
دختر:به همین زودی؟؟؟میدونستم اینقدر پستی واسه همین با 3 تا از دوستات بودم . . .!!
پسر!!ولی من امتخاناتمو گفتم. . . . :(
دختر:ببخش گه خوردم. . !!
پسر:........!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/13 - 17:34
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



همین استیون هاوكینگ اگر در ایران بود

فوق فوقش می اومد تو برنامه ماه عسل از فلاكت ها وبدبختی هاش می گفت

وبه همراه مادرش زار زار جلوی دوربین تلویزیون گریه وزاری سر می داد
دیدگاه  •   •   •  1393/04/13 - 17:01
+5
farhad
farhad
طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:

پسرا: استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگارو خودم میدم

مادرم مریض بابام مرده 2شیفت کار میکنم

واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !

دخترا :اســـــتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد !!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/13 - 00:22
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
آﻫﺎﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺁﺭﻩ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩِﺗَﻢ ...
ﺍﺯ ﺧُﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻗﺸﻨﮕِﺖ ﺑِﺮﺳﯽ .
ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ
ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﭘﺴﺖ گذﺍشتم...
نه برای لایک کردنت
2 دیدگاه  •   •   •  1393/04/11 - 22:22
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از امروز مضمونِ عكس ها و پست هایی كه میذارن :

١-من و آش و حلیم همین الان یهویی .
٢-من ، توی صف نون بربری .
٣-خیلی گشنمه یك ساعت مونده به افطار.
٤-الان اذان صبحه ، بدون ارایش و میك آپ.
٥-الان بعد افطار ، با برو بكسِ روزه دار.
٦-من روزه میگیرم ولی تو دستِ اونو
پس کی اذان میشه خسته شدم
عشقم احسان علیخانی
دیدگاه  •   •   •  1393/04/10 - 19:04
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چگونه در آسانسور کرم بریزید! (طنز لوس!!!!!!)

وقتی در اسانسور بسته میشه با صدای بلند بگین :نترسین.. نگران نباشین ..لازم نیست خونواده هاتون رو خبر کنین چند لحظه دیگه در باز میشه.
وقتی همه سوار شدید و در بسته شد بلند بگید برای سلامتیه آقای راننده صلوات
وقتی از آسانسور پیاده میشین دگمه همه طبقات رو بزنین... مخصوصا اگه یه عده هنوز تو آسانسور هستن.
به دوست خیالی تون رو جوری که انگار همراه شما هست به همه معرفی کنین و شروع کنین الکی باهاش حرف زدن.
رو به دیوار آسانسور در حالی که پشت تون به همه هست بایستین...اگه شما نفر اولی باشید که سوار شدین به احتمال زیاد بقیه هم همین کارو میکنن
یه دفه بگین : ای وای ..نه .. بارون گرفت... بعدش چترتون رو باز کنین.
از همه آدرس ای- میلشون رو بپرسین و بعد آدرس هاشون رو مسخره کنین.
در کیفتون رو باز کنین و انگار یکی اون تو هست یواش بگین ..هوای کافی داری؟؟؟
هر کسی که وارد میشه باهاش دست بدین و یه سلام علیک حسابی بکنین و بگین میتونه شما رو جناب تیمسار صدا کنه.
هر از چند گاهی صدای گربه در بیارین.
به یکی از مسافر ها خیره بشین بعد یه دفعه بگین ..اوه تو که یکی از اون هایی...بعد تا میتونین ازش فاصله بگیرین.
یه عروسک خیمه شب بازی دستتون بکنین و با بقیه مسافر ها از طرف اون حرف بزنین.
هر طبقه که میرسین ..صدای دینگ در بیارین..بعد به یکی از مسافر ها بگین نوبت تو هست ...خدا بیامرزتت.
یه صندلی (تا شو) با خودتون بیارین یه دوربین با خودتون بیارین و از بقیه مسافر ها عکس بگیرین.
وقتی چند نفر پشت سرتونن و می خوان سوار آسانسور بشن .. وقتی دستگیره ی درب آسانسور رو گرفتید تا باز کنید سریع دستتون رو بکشید انگار که برق گرفتتون !!فکر کنم بقیه با پله برن !!
وقتی آسانسور به هر طبقه رسید ، اعلام کنید ، مثلا بگید طبقهههههه پنجـــــــــــــــــــم
زیر لب این شعر رو باصدای آروم بخونید دارم میرم به تهرون ...دارم میرم به تهرون ....(همزمان بشکن هم بزنید) دادادا دیدام دیمدام دام .. .. بعد هرکی نگاتون کرد ساکت شید ....تا روشو برگردوند دوباره از اول !!!! l
تا سوار آسانسور شدین یه هات داگ نیم متری از تو کیفتون در بیارین شروع کنید با ولع بخورید همزمان ملچ ملوچ هم بکنید
وقتی همه داشتن پیاده میشدن بگید: مسافرین عزیز کاپیتان با شما صحبت میکنه به امید دیدار شما در پرواز های بعد..
البته اگه دیدین همون پایین تحویلتون دادن به تیمارستان از ما به دل نگیرین.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/8 - 19:16
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بعضیام باید گفت :

با من مشکل داری ؟؟؟

خوش به حالت خیلیا همینم ندارن !
دیدگاه  •   •   •  1393/04/8 - 12:37
+3
SADAF.SHAHLAI
SADAF.SHAHLAI
ای کاش نقشه سرزمینم بجای گربه سگ بود تا مردمانش بجای این همه خیانت کمی با وفا بودند....
1 دیدگاه  •   •   •  1393/04/6 - 13:42
+8
be to che???!!
be to che???!!
Korosh Bozorg_02.jpg
2 دیدگاه  •   •   •  1393/04/5 - 15:36
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺪﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ . ﺩﺧﺘﺮ
ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
ﺭﺿﺎﯾﺖ ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ
ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﭘﺪﺭ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟّﻪِ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝِ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﯾﮏ
ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ
ﻭ ﺗﻤﻮﻡ
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﺵ
ﮔﻠﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﻭ
ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ
ﻭﻟﯽ
ﺑﺎﺯ
ﻟﮑّﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻥ
ﻟﮑّﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ
ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ! ﺷﺐ
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺎﻥ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺏِ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ
ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
ﻣﺎﺩﺭِ
ﺩﺧﺘﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻟﮑﻪ ﺭﻭ
ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ . ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺯﻧﮓِ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﻣﺘﻮﺟّﻪ
ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺱ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﻭ ﯾﻪ
ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ
ﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻣﯿﺪﻩ . ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﻮﺩﺭ ﺷﺴﺘﺸﻮﯼ ﭘﺮﺳﯿﻞ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻤﯿﺰ
ﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﻓﺭﺍﻭﺍﻥ
ﻟﮑﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﻟﮑﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ "
ﺷﺴﺘﺸﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺮﺳﯿﻞ ...
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﻪ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺎﯼ
ﻗﺸﻨﮓ نمیزارم
دیدگاه  •   •   •  1393/04/4 - 16:08
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ