یافتن پست: #همین

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نیمه ی گمشده ی من الان باید خیلی خسته شده باشه . . .
از بس دنبال من گشته و نتونسته منو پیدا کنه . . .
حقم داره بنده خدا . . . !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
جا داره از همین تریبون یه خسته نباشی بهش بگم . . .
و بگم که امیدتو از دست نده “خواستن توانستن است . . . !
به حرف اینایی هم که میگن ” گشتم نبودنگرد نیست!”هم گوش نده . . .
اینا حسودن نمیخوان منو تو بهم برسیم . . . !
تنبلی نکن بیشتر تلاش کن که خداوند با صالحین است
دیدگاه  •   •   •  1393/04/3 - 21:18
+5
hamed
hamed

بَختَک در افسانه‌ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم‌معنی دانسته‌اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می‌شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می‌کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می‌گیرد و انسان توان کوچک‌ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد.در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می‌نشیند و تمام وجود انها را فلج می‌کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس می‌کند ولی نمی‌تواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می‌کند و بدن را در اختیار می‌گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده‌است.


بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته‌است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می‌جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می‌شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می‌شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت‌ها و در جنگل‌ها و باغ‌ها می‌گردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب‌ها از گیاهان متصاعد می‌شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می‌افکند ناشی شده‌است.برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می‌توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
دیدگاه  •   •   •  1393/04/2 - 16:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوﺳﺘﺎن ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ دﻋﻮت ﮐﻨﻢ وﻟﯽ اﻻن اﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﻣﯿﺰارم ﮐﻪ ﻫﻤﺘﻮن ﺑﺪوﻧﯿﺪ,
ﻣﻦ ﻧﺎﻣﺰد ﮐﺮدم 5خرداد ﻣﺮاﺳﻢ ﻧﺎﻣﺰدﯾﻤﻪ از ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ از ﻫﻤﺘﻮن دﻋﻮت ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺑﯿارید.
ادرس: تهران- سعادت آباد- بین میدان کاج و قیصر امینپور- خیابان صرافها- نبش 17غربی باغ تالار سعادت
از ﺳﺎﻋﺖ 19الی23
ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻣﯿﺸﻢ ﺑﯿﺎﯾﺪ
.
.
ﻋﺰﯾﺰان ﺧﻮاﻫﺸﺎ ﮔﻞ ، ﮐﺎدو و ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻧﯿﺎرﯾﻦ
.
.
...
.
.
.
.
.
.
.
ﻓﻘﻂ دوﺳﺘﺎن , اومدنی ﺳﺮ راه ﯾﻪ ﻧﺎﻣﺰدم واﺳﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎرﯾﺪ،با تشکر از حضور گرمتون،عمم هم مریضه,واسش دعا کنید!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/30 - 18:13
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه دیدین یه پسر تو یه جمع خانوادگی دوسه دیقه آخر تماس تلفنیش از کلماتی مانند:

و همچنین
شما لطف دارید
منم همینطور
و...

استفاده میکنه،فکر نکنید خیلی باکلاسه!
داره فحش اساسی میخوره نمیتونه جبران کنه:))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/30 - 17:57
+2
SADAF.SHAHLAI
SADAF.SHAHLAI
برای خیانت هزار راه هست اما هیچ کدام به اندازه ی تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست{-5-}.....
1 دیدگاه  •   •   •  1393/03/30 - 14:54
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
جذاب ترین مرحله ی عشق همین است :
از من تو همان چیز بخواهی که ندارم !
دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 18:10
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



همــــه آبجیا همینن :دی
دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 12:58
+5
xroyal54
xroyal54
من اگر عاشقانه می نویسم

نه عاشقم ، نه شکست خورده ام !

فقط می نویسم تا عـشـق یاد قلبم بماند ...

در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها

فقط تمرین آدم بودن میکنم !

همین ...!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 21:02
+10
*elnaz* *
*elnaz* *
دست هایم...
به تو نمیرسد
به خودم حتی
به آسمان که ایـــــــــــــــــــــن همه بلند است هم

تنها،
تنها همین خاطره ها هستند که شیرین و تلخ
همین حوالی زندگی میکنند
و دستت هم که نرسد؛
خودشان را می رسانند بر پیکرت
و تاب می خورند در تاریک و رشن لحظاتت

حقا که وفادار ترند!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 23:29
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر میره مدرسه دنبال بچش "علی اصغر"
میره طبقه ی اول، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری دانش آموزان با استعداد
از مسئولش می پرسه: آقا بچه ما اینجاس؟
طرف میگه: نه داداش
میره طبقه ی دوم، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری دانش آموزان متوسط. میبینه بچش اونجاهم نیست
میره طبقه ی سوم، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری دانش آموزان خنگ، كودن، كم حافظه !
با خودش می گه حتما همینجاس. میبینه بچش اونجا هم نیست
میره طبقه ی چهارم، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری علی اصغر !!:|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 20:35
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ