یافتن پست: #همین

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همین الان حس درس خوندن بهم دست داد،
سریع بسم الله گفتم و صدقه دادم، خدا رو شکر که برطرف شد!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:01
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

رفتم انتشارات دانشگاه
کمی عجله داشتم، فقط چند برگ کاغذ آچار لازم داشتم.
گفتم: دوست من چندتا آچار لطف میکنید؟
گفت: کاغد آچار باید بری از بیرون دانشگاه بخری.
این کاغذا یارانه دانشگاست. واسه همینه هر برگ کپی ۳۰ تومن میشه.
گفتم: خوب منم پولشو میدم که…
گفت: نه، بحث پولش نیست. اینجا فقط کپی میگیریم. کاغذ نمیفروشیم.
فکر کرده بود به همین راحتی کوتاه میام منم کم نیاوردم
توی کیفمو گشتم یه برگ آچار سفید پیدا کردم دادم بش گفتم:
بی زحمت بیست برگ از رو این برام کپی بگیرین
یعنی طرف داغ کرده بود در حد تیم ملی =)))

دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 18:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آن شب باران می بارید… باران که می بارد به تو مشتاق تر می شوم…
و از همین شوق بی چتر آمدم… ولی آمدم…
و تو نمی دانی که چه بارانی بود، چون نیامدی… و باران می بارید…
آن شب تب کردم و تو هیچ نکردی…و باران می بارید…
و بالاخره دیشب مردم و حتی تو تب هم نکردی.....




دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 18:16
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتی اونایی که
برای داشتنشون لازم نیست
با سیاست باشی و نقش بازی کنی
همین که یک رنگ باشی کافیه.....!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 16:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اونایی که آنلاین هستن؛
اما نه پست،نه کامنت،نه لایک می زنن!!!
.
.
.
.
.
.
...
تابلوئه دارن مخ میزنن!!!
از همینجا بهشون خداقوت میگم!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 16:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خــوب ِ مــن ،
.
همین جا درون شعرهایم بمان
.
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
.
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
.
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
.
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
.

تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم . . . . . . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 21:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻨﺪ ...
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ...
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ؟
ﮔﻔﺖ :
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮒوه ﻧﺨﻮﺭ بشین سره جات … ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯾﺎﺭﻭ  ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺍﻻﻥ
۴ ﺗﺮﻣﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ
هیچی دیگه ، ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻘﯿﻪ ﺟﺰﻭﻩ ﺭﻭ ﻧﻮﺷﺘﻢ

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 20:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 20:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نیازی نبود وجود نا آرامم را آرامش بخشی

دستت را در دستم بگذاری

نگاهت را درچشمان غمگینم بدوزی

صدای نامنظم تپیدن قلبم رابشنوی

بغض را از صدایم بگیری وعاشقانه در گوشم زمزمه کنی

که دوستم داری

به هیچ کدام نیازی نبود

فقط به من اطمینان می دادی که قلبت تا ابد مال من می ماند

همین برایم کافی بود بی معرفت .....





دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 19:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




یه روز یه ترکـــه میره جبهه, بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟! اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه بعدها خودشم به داداش های شهیدش ملحق شد
اون ترکــ...ـه کسی نبود جز مهدی باکری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یه روز یه ترکـــه اولین عمل جراحی قلب و کلیه رو تو ایران می کنه
بعد مجله وارلیق منتشر می کنه, جایزه بهترین پزشکم دریافت می کنه اون شخص کسی نیست جز پروفسور جواد هیئت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یه روز یه ترکـــه پایه گذار منطق فازی در دنیا میشه که پایه و اساس ساخت هوش مصنوعی و سیستم های کنترل پیشرفته, همین منطق فازیه
اسم اون ترکـــه دکتر لطفی زاده بوده
***************************

یاشاسین ایران یاشاسین آذربایجان....♥♥♥


دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 18:05
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ