یافتن پست: #هیچ

*elnaz* *
*elnaz* *
پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!  دختر: توباز گفتی ضعیفه؟ پسر: خب… منزل بگم چطوره؟ دختر: وااااای… از دست تو!پسر:
باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟ دختر:اه…اصلاباهات قهرم.پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟ دختر:آشتی… راستی گفتی دلت

چی شده بود؟ پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.دختر: … واقعا که!پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟ دختر: لوووس!پسر: ای

بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!دختر: بازم گفت این کلمه رو…!پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست

دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!دختر: من ازدست توچی کارکنم؟ پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات

توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!پسر: صفای وجودت خانوم!دختر: می دونی!

دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و

دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو…

برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!دختر: یادته همیشه میگفتی به من

میگفتی “خاتون”پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!دختر: ولی من که بور بودم!پسر: باشه… فرقی نمی کنه!دختر: آخ

چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…پسر: …دختر: چت شد چرا چیزی

نمیگی؟ پسر: …دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…پسر: …دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…پسر: خدا… نه… (گریه)دختر:

چراگریه میکنی؟ پسر: چرا نکنم… ها؟ دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…پسر:

وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه

نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خ[!]؟ پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی

امسال برات یه کادو خوب آوردم…دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …پسر: …دختر: دوباره ساکت شدی؟ پسر: برات…

کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!تک عروس گورستان!پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم




نه… اشک و فاتحه



نه… اشک و فاتحه و دلتنگی

امان… خاتون من! توخیلی وقته که…

آرام بخواب بانوی سفر کرده ی من…



دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…


دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 14:52
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
، همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی. تلخ منم؛ چای یخ.... که هیچکس ندارد هوسش را..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 14:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شــــادم به رویایی که ...
محقـــق نمیشود !
منتظر خبــــری هستم که ...
نمــــی آید !
دلخوشم به حـــــرفی که ...
نمــــیزنی !
آدم
گاهــــی به هـــزار دلیل زنده است
و هیچ دلیـــلی برای زنده بودن ندارد !!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها گرونی انقدر بیداد میکنه که جیبم دیگه جواب نمیده !
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
جواب که نمیده هیچ ! تازه سوال هم میپرسه !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:19
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عوارض درمان با طب سوزنی
اگر بیماران توسط پزشکان دوره دیده درمان شوند تا کنون هیچ نوع عوارضی چه حاد یا مزمن از این روش درمانی گزارش نگردیده و تنها ممکن است جای سوزن کمی کبودی ایجاد شود که طی 3- 4 روز بر طرف می شود و یا اگر فرد از سوزنهای آلوده غیر استریل استفاده کند شانس بیماری های عفونی را بالا می برد اگر پزشک ماهرباشد حتی اگر فرد درمان نشود دچار عارضه نیز نمی شود . اما درمانگر دوره ندیده و نا آشنا با این روش ممکن است به عروق یا اعصاب یا ارگانها داخلی آسیب وارد نماید.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 02:22
+6
xroyal54
xroyal54


۱- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

۲ -خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.

۳ -خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

۴ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. ...

۵- خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

۶- خدا می دونست ادم ،آدم بشو نیست

۷- خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره

۸- خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

۹- همونطور که در انجیل آمده است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند و به عنوان دلیل شماره یک

۱۰- خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 01:08
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..

یکی ک بهش اعتماد داری ..

بهت اعتماد داره ..

از دلتنگی هاش برات میگه ..

از دلتنگی هات براش میگی ..

آروم میشه .. آروم میشی ..

حسی ک هیچوقت ب تنفر تبدیل نمیشه ..

این حس مثل قطره های بارون پاکه ..!!

همچین آدمی رو تو زندگیتون دارین؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 16:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچگاه دلت را به روزگار مسپار که دریایی از ناامیدی هست ...
دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 16:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تا حالا توجه کردین هیچ قنادی ای قند نمیفروشه،

هیچ عطاری ای هم عطر نمیفروشه.

قهوه خونه هام همه چی دارن جز قهوه!

جدا چرا؟ سواله
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 16:23
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سن من بستگی به خواست مامانم داره
یه وقتا میگه:
«تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده»
یه وقتا هم میگه:
«تو هیچی حالیت نیست... بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 15:50
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ