یافتن پست: #هیچ

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود با خودش گفت : هی ! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره ! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت ! فردای آن روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود هی ! امروز فرق وسط باز میکنم این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت پس فردای آن روز تنها یک تار مو رو سرش بود اوکی امروز دم اسبی میبندیم همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد! روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!! فریاد زد : ایول !!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم !

همه چیز به نگاه تو برمیگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 23:25
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻦ
ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺪﻝ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺷﺎﺭﮊ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﮐﻼﺱ ﺍﻟﮑﯽ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻥﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﯿﺨﻨﺪﻥ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺎﻋﺖ ۸ ﺷﺐ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷن
ﺣﺎﺿﺮﻥ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﯿﺎﻥ ﯾﻪ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﺍﯾﻨﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺧﺮﺕ ﮐﻨﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﺸﻮﻥ
ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺷﺪﻥ ﮐﺼﺎﻓﻄﺎ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 20:37
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
هیچ وقت نگو رسیدم ته خط.

اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط،یادت بیار که

معلم کلاس اولت میگفت؛نقطه سر خط
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 20:06
+4
ساناز
ساناز
هیچ کس تنهائیم را حس نکرد ، برکه طوفانیم را حس نکرد ، او که سامان غزل هایم از اوست ، بی سر و سامانیم را حس نکرد . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 18:12
+8
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


فرقـے نمـے کند !! بگویم و بدانـے ...! یا ... نگویم و بدانـے..! فاصله دورت نمی کند ...!!! در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...! جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.: دلــــــــــــــم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 16:26
+6
roya
roya

 بـا هیچـ مـَزه اے عـَ وَضـ نمـے کـ ُ نمـ 

 

 نمکـ ِ چهـره اَتـ را 

 

 امـا مـُتـ ِـعـَجـبمـ از شیـــریـنــــی لَبـانـتـ  دَر ایـטּ نمکـ زار ...

 



60607476106015301867.jpg
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 11:19
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دیشب در رویای سن پی یدرو بودم

انگاه هیچ موقع آنجا نبوده ام

دختری جوان با چشمانی مثل صحرا و انگار همه اینها همین دیروز بود و نه خیلی دور

نسیم این جزیره استوایی با تمام طبیعت وحشی و آزاد آن

این همان جایی است که دوست دارم زمان طولانی را در آنجا باشم

در این جزیره زیبا

و زمانیکه سامبا نواخته میشود خورشید هم در آسمان اوج میگیرد

و گوشهایم زنگ میزنند و چشمانم میسوزند با این لالایی اسپانیایی تو

من عاشق سن پی یدرو شدم

باد گرم دریا را طی میکند و او هم مرا صدا میکند

و میگوید دوستت دارم

دعا میکردم که آن روزها پایانی نداشته باشند ولی افسوس که خیلی زود سپری شد

نسیم این جزیره استوایی را دوست دارم با تمام طبیعت وحشی و آزاد آن

و این جایی بود که دوست داشتم زمانی طولانی را در آنجا باشم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 01:06
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم سوزن و گذاشته رو دسته مبل افتاده گم شده همه بسیج شدیم دنبالش می گردیم..
اومده صحنه رو بازسازی میکنه یه سوزن دیگه میزاره میندازه ببینه کجا می افته..
هیچی دیگه الان همه داریم دنبال دو تا سوزن می گردیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروزت را زندگی نکرده‌ای، اگر لطفی نکرده باشی به کسی که می‌دانی هیچ‌وقت توانایی جبران ندارد.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هـِــ ی غریبـــﮧ !

قیــآفت خیلـے آشنـآست

من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟

آهـ ـآن... یـ ـآدم اومــد

یــﮧ روزآیـے یــﮧ خاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم

یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے

هــﮧ ... انقدر مــآت نگـ ـآم نکن

عشقت حسودیش میشــﮧ !

دســتات ارزونــی خودتــ..

رآستــے قبل رفتنت : دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم

دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 18:19
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ