یافتن پست: #هیچ

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

کریمی: بهتر است من و دایی مثل مرد تسویه حساب کنیم/ این صحبت‌ها برای عوام فریبی است


ادامه در دیدگاه



 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 20:16
+2
ساناز
ساناز


هیچوقت...وقتی خودت نمیدونی کجای زندگیتی... کسی رو تو زندگیت راه نده!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 18:34
+5
saman
saman



شب فراق تو را روز وصل، پیدا نیست





عجب شبی، که در آن شب، امید فردا نیست






تطاول سر زلف تو و شبان دراز




چه داند، آنکه گرفتار بند و سودا نیست






غم ملامت دشمن، ز هر غمی بترست




مرا ملامت هجران دوست، پیدا نیست






پدر به دست خودم، توبه می‌دهد وین کار




به دست و پای من رند بی سر و پا نیست






خدنگ غمزه گذر می‌کند ز جوشن جان




اگر تو را، سپر صبر هست ما را نیست






من آن نیم، که ز راز تو دم زنم، چون نی




وگر رود سخن از ناله، ناله از ما نیست






تو راست، بر سر من جای تا سرم بر جاست




دریغ عمر عزیزم، که پای بر جا نیست






حدیث شوق، چو زلف دراز گشت، دراز




بجان دوست، که یک موی، زیر بالا نیست






خیال زلف و رخت، روز و شب برابر ماست




کجاست، نقش دهانت که هیچ پیدا نیست






من از طبیب، مداوای عشق پرسیدم




جواب داد، که سلمان بجز مدارا نیست





(محرم قربانی زرنقی)



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 17:36
saman
saman


غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم




به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت






چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم




ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر






چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم




نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار






که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم




بدین دو دیده حیران من هزار افسوس






که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم




قد تو تا بشد از جویبار دیده من






به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم




در این خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد






ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم




نشان موی میانش که دل در او بستم






ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم




من و سفینه حافظ که جز در این دریا






بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم



آخرین ویرایش توسط saman در [1392/05/21 - 17:29]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 17:28
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شنیدی میگن هیچ عشقی مثل عشق اول ادم نمیشه؟؟؟
حالا بد ترین چیز تو دنیا اینه که عشق اولت بره سراغ عشق اولش
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 17:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از من به شما نصیحت، تو جاده که دارین میرین هیچوقت با "مِگان" کل نندازید!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یک بار کل کل کردم باهاش، ازش سبقت گرفتم !

بی جنبه آژیر زد گفت: راننده پژو بزن بغل ببینم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:36
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگین هیچ عشقی تودنیا عشق اول نمیشه
.
.
.
.
.
.
.

غلط كرده هركی این حرفو زده اتفاقاً هرچی جلوترمیره به موارد بهتری برمیخوری
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:09
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تلویزیون داره تبلیغات موسسه کودکان نابغه رو نشون میده، مرده تو تبلیغ میگه استعداد کودک شما در چیست؟ مامان من خیلی جدی میگه در خر بازی!
جای هیچ حرفی واسم نمونده
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:07
+3
saman
saman


مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق





گرت مدام میسر شود زهی توفیق







جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است




هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق







دریغ و درد که تا این زمان ندانستم




که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق







به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت




که در کمینگه عمرند قاطعان طریق







بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام




حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق







اگر چه موی میانت به چون منی نرسد




خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق







حلاوتی که تو را در چه زنخدان است




به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق







اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب




که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق







به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام




ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 16:04
+2
saman
saman

از عشق میگویی ، بگو آبی ترین باشد


از عشق میگویم اگر درد تو این باشد


 


بگذار من عاشق ترین مرد زمین باشم


بگذار یک دیوانه هم عاشق ترین باشد


 


شیطان از اول خوب میدانست آدم کیست


بگذار لاف عشق تهمت آفرین باشد


 


من از فریب گندم روی تو دانستم


بیچاره دل یک عمر باید خوشه چین باشد


 


با یک هجوم از هم فرو میریزدش غم ؛ آه


دیوار ِ دل سهل است اگر دیوار چین باشد


 


آه ای شبان ِ خفته ی کولی ترین برخیز !


میترسم اینجا باز گرگی در کمین باشد


 


وقتی که از دل گفتی و آئینه ، دانستم


آنی که میخواهد دلم باید همین باشد


 


تا بود از تو قسمتم غم بود و دیگر هیچ


ای کاش تا باشد نصیبم از تو این باشد


این است پایان ِ تب پروانه ای چون من


آتش همان بهتر که خاکستر نشین باشد


(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:42
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ