یافتن پست: #هیچ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
- یه جایی خوندم باید یه سنگ بندازی تو رابطه ت، تا ببینی چقد عمیقه. هیچی دیگه منم انداختم ... یعنی عمق سینک ظرفشویی از عمق رابطه مون بیشتر بود!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 20:12
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از بزرگترین دغدغه های زندگیم اینه که وقتی یکی داره باهام حرف میزنه من باید تو کدوم چشمش نگاه کنم؟ راست؟ چپ؟ وسط پیشونیش؟ دماغش؟ هیچکدام؟<img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" />
دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 20:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تذکر جدی به عیدی بگیران

عیدی خود را در جیب خود نگه دارید !

ما هنوز سر اون عیدی هایی که ازمون میگرفتن

و میرفتن واسم حساب بانکی باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون

با خانوادمون درگیرم !
:D

دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 19:19
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

عاقا جدیدا رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری
دیدیم عروس نشسته خیلی ریللللللللکککککککککس با شلوار لی و تیشرت.

انقده پررو بود همش سیخ تو چشای هممون نگاه میکرد

مامانم توگوشم گف خوبه والا نه شرمی... نه حیایی... نه... همین جوری داشت میگف که

یهو دیدیم عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد. !!!!!!!!

در بهت و حیرت بودیم که ....

هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بوده!!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 19:11
+1
viyana2
viyana2

غصه هیچوقت سراغ من نمیاد ،


هیچوقت ؛


 


در واقع هیچوقت نرفته که بخواد بیاد ،


 


الانم اینجاست … سلام کن به عمو :|
دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 00:54
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من هیچ وقت پشت سرمو نگاه نمیکنم . . . . . . . . . . . . . . چون طاقت غش وضعف خاطر خواهامو ندارم :)))))))))))))) بعله یه همچین ادمیم من اصن اعتماد به نفسم تو حلقتون
دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 21:49
fereshte
fereshte
تنهایی تنهایی  تنهایی   هیچ چیز به اندازه ی تنهایی غم انگیزنیست ! تنهایی نام بیهوده زندگیست ! وقتی بیداری خسته و غمگینی وقتی میخوابی کابوس میبینی ! سردت میشود انگار برف روی استخوان هایت نشسته باشد   تنهایی جهنمی نا متعارف است جهنمی با آتش سرد میان شعله ها از سرمایخ میزنی !  تنهایی هول آور است  پر از ظلمت و ناشناختگی مثل خانه ای متروک در حاشیه ی جنگل  عبور نسیمی از لابلای علف ها میتواند از ترس دیوانه ات کند .  وقتی تنهایی به همه چیز و همه کس پناه میبری  پخش میشوی در کوچه وخیابان به جاهایی میروی که نباید بروی به آدم هایی سلام میکنی که نباید...    محبوب من  !  بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش ! از کافه های دود و نیشخند از گلوی شبها از گل و لای روزها من پراکنده شده ام بیا مرا جمع کن از کوچه وخیابان بیا مرا جمع کن از دیگران ! تنهایی درنگ در سنگ است حرف زدن از یاد آدم میرود  تنهایی درست مثل پیری ست  خمیدن تک درخت است تنهایی تجسم راه های مسدود است بیچارگی روباه است در یک قدمی مرگ و ترن .  محبوب من !  من تنهایم بی تو هیچ کاری نمیتوانم بکنم  دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم و این تنهایی تلخ است تلخ مثل نگاه نوازنده ای که با دست های بریده به پیانو مینگرد  . 
3 دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 21:41
+4
محمد
محمد
اغوش تو مجهول ترین معادله ی دنیاست!!!
نه زمان در ان تعریف می شود,نه مکان...
از هر بعدی بی انتهاست...
هرچه هست اکسیژن ناب , که به من زندگی می بخشد ...
تنها مجهول زندگیم که نمی خواهم هیچ وقت و هیچ وقت حل شود...!!!
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 21:04
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آرزو می کنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی غرق خوشبختی هستی
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 20:51
+6
melika
melika

هرکجا هستی باش ...
به درک ...
پنجره ... فکر ...
هوا ... عشق ... زمین ...
مال خودت ...
اصلا خاک تو سرت ...
.
.
.
(هیـــــــس! سهراب سپهری اعصابش خرده؛ هیچی نگو! )
دیدگاه  •   •   •  1392/10/22 - 15:15
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ