یافتن پست: #هیچ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




در بدترین ما آنقدر خوبی هست
و در بهترین ما آنقدر بدی هست
که هیچ یک از ما را شایستگی آن نیست
که از دیگران عیب جویی کنیم !!!


دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 21:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

هیچ صدایی نا امید کننده تر از
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صدای پخ پخ آخر آبمیوه نیس !
خدا هیچ جوونی رو نا امید نکنه !

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 20:48
+3
melika
melika
من نبودم
کسی که در خانه ات را کوبید
من نبودم
کسی که به تو سلام داد
من نبودم
کسی که سالها عاشق تو بود
و هر کجا که می رفتی
دنبالت می کرد
دروغ گفتم
من بودم!.
من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی.
با این حال
آری!من بودم که عاشق تو بودم
هنوز هم عاشقت هستم
حالا این را با صدای بلند فریاد می زنم
و تو گریه می کنی و می گویی
"چرا این را زودتر نگفتی؟!"
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:56
+6
melika
melika
پوست من گندمگون است

سفید و زرد و صورتی است
چشم هایم سبز و آبی و خاکستری است
شب ها نارنجی هم می شود
موهایم بور و بلوطی و خرمایی است
وقتی خیس است به نقره ای هم می زند
اما
در قلبم رنگ هایی است
که هیچ کس تا کنون نساخته است .

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:36
+5
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
cf1e50aacc41b01be5b68bd8f6d20645-425


میدونی بعضی روزا دیگه نه خاطــــره... نه اشك... نه بغــــض...هیچ كدوم دردی ازت دوا نمیكنـــــه....میشینی و زل میزنی یه گوشــــه زانوهاتو بغل میكنی و با خودت میـــــگی دیگه مهـــــــم نیست....دیــــــــگه نیســـــــــت....


دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 21:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
4ea3369c9eb94898f8c0841e6ca4375d-425


مـی آیــم دردهـایـم را روی ایــن صفحـ ه ی مجـازی مینـویســم ولی هیچـوقتـــ هیچ کس نفهمید مـن اینهـا را واقعـی "درد" میکشــم ..
حال من یعنی . . .
یک قدم از افسردگی آن طرف تر...


دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 18:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


ﺩﻟـــــــــﻢ ﻣﯿﮕـــــــــﯿﺮﺩ


ﻭﻗـــــــــــﺘـﯼ ﻣــــــــــــــــﯿﺪﺁﻧﻢ


ﺩﺭ ﺩﻧـــــــــــــﯾﺂﯼِ ﺑــــــــــﻪ ﺍﯾﻦ ﺑــــــــﺰﺭﮔﯽ


ﻫﯿﭻ ﺩﻟـــــﯽ ﻧﯿﺴــﺖ ﮐــﻪ ﺑـــﺮﺍﯼِ ﻣـﻦ ﺗﻨـــﮓ ﺷـــﻮﺩ...


دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 18:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم،
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم،
تو ندیدی!
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی .
چون در خانه ببستم ،
دگر از پای نشستم ،
گوئیا زلزله آمد ،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من ؟
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل ،
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم

بی تو من زنده نمانم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 18:11
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب اومدم خود کشی کنم رفتم از سوپر سره کوچمون تیغ خریدم
رفتم نشستم تو حموم، وقتی که اومدم تیغ رو بکشم رو رگم
یه هو دیدم که خودمون تو حموم تیغ داریم
اینقدر اعصابم خورد شد که هیچی دیگه، خود کشی نکردم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 13:27
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ