می خواهی عشقت را جاودانه کنی.چرا نقش قلب بر درخت حک می کنی؟دیوانه با این کار زندگی را بر موجودی دیگر سخت می کنی(آزاد)

ازدواج هم چیز جالبیه! مثل ارتش می مونه!
با وجودی که همه ناراضی هستند، ولی باز هم داوطلب داره !

انسان کلاً موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش میره

اونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله !

دختر:موجودی است که وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!! و وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!! وقتی غمگین است آه میکشد و وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد . وقتی بدش می آید میگوید ویشششش . وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی. همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند .از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود

كالری چیست؟
موجودیست كصاااافط كه شبها به كمد لباسها حمله كرده و درز لباسها را تنگ می كند
بیشعور نفهم (" title="(" />(

انسان کلاً موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش میره

اونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله !

_________1__________
با سلام به همه پاتوقیای گل
شب و روزه همتون بخیر
دور جدید نظرسنجی هم شروع میشه اما با تفاوتهای بسیار
مسابقه بصورتی هست که شما به یک نفر فقط رای میدین و تعداد آرا مشخص کننده برنده مسابقس
اگر رای ها مساوی باشه نظر سنجی 1 روز ادامه پیدا میکنه
پایان مهلت نظر سنجی روز دوشنبه می باشد
لایک و بازنشر هم فراموش نشه

نفر اول: 1 : A-Sh-F

نفر دوم:2 : Malo0o0os




X

به جاده مینگرم جاده سیاهی که تنها روشناییش کرم هایه شبتاب گلهایه رازقیست گلهایی که بویه عطرشان هر موجودی را تسخیر میکند وبه بند میکشد بندی که با سیاهی انتهای جاده از هم دریده میشود و وحشت وجود درختان بلند نفسکشیدنت را سختر از راه رفتن میکند
واین تکرار زندگیست........
قوقنوس

من او را آیت پروردگاریم برای تو قرار دادم.
نمی بینی که در بطن وجودش موجودی را
می پرورد؟
من آیات جمالم را در وجود او به نمایش
درآورده ام.
پس اگر تو تحمل و ظرفیت دیدار زیبایی
مطلق را نداری به چشمانش نگاه نکن،
گیسوانش را نظر میانداز و حرمت حریم
صوتش را حفظ کن تا خودم تو را مهیای این
دیدار کنم."
من اشکریزان و حیران خدا را نگریستم.
پرسیدم: "پس چرا مرا به آتش قهر و چاه
ویل تهدید کردی؟"
خدا گفت: "من؟!!!!"
فریاد زدم: "شیخ آن حرف ها را زد و تو
سکوت کردی. اگر راضی به گفته هایش
نبودی چرا حرفی نزدی؟"
خدا بازهم صبورانه و با لبخند همیشگی
گفت: "من سکوت نکردم، اما تو ترجیح
دادی صدای شیخ را بشنوی و نه آوای
مرا."
و من در گوشه ای دیدم شیخ دارد همچنان
حرفهای پیشینش را تکرار میکند
و خدا زن را آفرید و بهشت را