ronak
ازين راهرو يك نفر رد شده كه عطرش همونه كه تو ميزني براي به زانو در آوردنم تو از مرگ حتي جلو ميزني ازين راهرو يك نفر رد شده مثه وقتايي كه تو ناراحتي نفس ميكشم با تمام وجود عجب عطر خوبي زده لـعنتي .. يجوري دلم تنگ ميشه برات محاله بتوني تصور كني گمونم نميتوني حتي خودت جاي خاليتُ تو دلم پُر كني صدات ميكنم تا همه بشنون جواب صدام غير پژواك نيست من اُنقدر شكسته م حس ميكنم كه هيچ ارتفاعي خطرناك نيست
رضا
به چشمای خودت قسم دیگه بهت نمی رسم وصال تو خیالیه وای كه دلم چه حالیه بازیای عروسكی آخ كه چه حیف شد...................
ronak
گاهی وقتا دلم میخواد مثل جودی ابوت باشم! پر انرژی ... با خنده هایی که از ته دلن ... گریه هایی که با دلیلن ... با اون شخصیتی که جلوی هیشکی نمیشکنه ... و یه بابا لنگ دراز که واسش بنویسم .....!
Hossein Behzadi
گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه : برو ! همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه ... همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه