ali rad
گفتند بر تلخی ها چشم ببند و
صبور باش.
روزی بالاخره
آنهمه شادی پنهان صدایت می زنند...
حالا سالهاست
با چشمان بسته می روم
می شمارم
و فریاد می زنم...
"بیاااااااااام م م م" ؟؟؟؟؟؟
milad
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد :
اندوه پنهان شده در لبخندت
عشق پنهان شده در عصبانیتت
و معنای حقیقی سکوتت را . . .
ayda
مـــــا
نسل بوسه های ممنوع ایم
عشق را
میان لبهای هم، پنهان کرده ایم
تا نمــــــــــیرد !
بعد از ما ... ...
شما ، نسلِ آزادی بوسه
در خیابان خواهید بود !
عشق را
با لبهایـــــتان فریاد بزنید
تا زنـــــــــدگی کند
behzad
امروز ظهر شیطان را دیدم. نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت. گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند... شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد! گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟ گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟
mah3a
قبل از آنکه ببینمت باورت کردم
قبل از آنکه باورت کنم دوستت داشتم
و قبل از آنکه دوستت بدارم می شناختمت
اما امروز
نگاهت که کردم
غریبه ای را دیدم
که از عمق پنهان ذهن خسته من عبور می کرد..
fowkes
به آتش نگاهش اعتماد نکن
!لمس نکن
! به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند
،به سرزمینی بی رنگ
! بی بو و ساکت
آری
، بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو
!اگر خواستار جاودانگی عشقی
((حسین پناهی))
گرگ
گفت دانایی: که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور و بازو چارۀ این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک
و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می نماید، گرگ هست!
و آن که با گرگش مدارا می کند،
خلق و خوی گرگ پیدا می کند.
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را میدرند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند؛
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟
(فریدون [!])
payam65
چرا گرفته دلت؟
چه قدر هم تنهایی!
خیال میکنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستی
دچار یعنی عاشق!
و فکر کن چه تنهاست اگر ماهی کوچک
دچار آبی بیکران دریا باشد
آخرین ویرایش توسط
payam65 در [1390/12/26 - 16:56]