gha3m
ناگهان آيينه حيران شد گمان کردم تويي / ماه پشت ابر پنهان شد گمان کردم تويي اي نسيم بي قرار روزهاي عاشقي / هر کجا زلفي پريشان شد گمان کردم تويي . . . .
رضا
گفتم دل را به پند درمان کنمش جان را به کمند سر به فرمان کنمش این شعله چگونه از دلم سر نکشد وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش
رضا
تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رضا
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...............
رضا
عشق یعنی ذره ذره سوختن عشق یعنی همچو شمع افروختن عشق یعنی مبتلا گشتن به درد