یافتن پست: #پنهان

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi

ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯿﺖ ﺧﺪﺷﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﺸﻮﺩ! ﺍﺧﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﯽ ! ﻣﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻧﺸَﻮﻡ ! ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ! ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ! ﻭ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ


دیدگاه  •   •   •  1393/02/30 - 23:48
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
شب ، بوی تنهایی می دهد ...


شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که


 


خیره شده اند به نوشته های تلخ ...



چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،


 


که حرف دلشان باشد...



دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!



دنبال کسی که بگوید


 


حرفهایی که گفتنشان سخت است ...



شب ، بوی تنهایی می دهد ...



بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...

دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 00:46
+5
محمد
محمد

گذاشتم همه خیال کنند از یادبردمش

پنهانی دوست داشتنش حالی دارد که نپرس


دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 23:31
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آنه!
تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه ی دست هایت
آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و دوران ملال آور زندگی ات
حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟
آنه!
اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو…….
بخدا وقتی اینو پخش میکرد خیره میشدم به تلویزیون هنگ میکردم این داره چی میگه:||||
خنگ هم خودتی:\\

دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:20
+3
محمد
محمد
دوستانی که معرفتشان ویترینی بود. در خوشی بودنشان با تو روتینی بود . حیف از عمر و عاطفه ای که خراب کردند. پای کسانی که چهره پنهان زیر نقاب کردند. معنای رفاقت به نوکرم چاکرم خلاصه نمیشود. ولی بهتر که وقت صرف شغالان سگ نما نمیشود...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/5 - 19:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو . . .




دیدگاه  •   •   •  1393/01/16 - 19:21
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



پشت لبخند هایم پنهان شده ام هیچ کس نمیداند که دلم گریان است


یاغی عیار


دیدگاه  •   •   •  1393/01/14 - 18:06
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در فولكلور آلمان ، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود : مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت. متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه می خواهد چیزی را پنهان كند ، پچ پچ می كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضی برود و شكایت كند. اما همین كه وارد خانه شد ، تبرش را پیدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می كند! *** پائولو کوئیلو: همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم
دیدگاه  •   •   •  1393/01/6 - 17:38
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ایا شما هم برای خوردن نان زیر کباب با خانواده دعوا میکنید؟؟

ایا همیشه حسرت خوردن ته دیگ ماکارانی را دارید؟؟

ایا مادر شما هم سیب زمینی های سرخ شده را از شما پنهان میکند؟؟؟

ایا همیشه برای پر کردن پارچ و خوردن ساقه کاهو با خانواده درگیرید؟؟

.

.

.

.

.

غصه نخورید به جان خودت ما هم همینجوریم :))
دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 15:07
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش افشان خوشتر است
هر كه خورد از جام عشقت قطره ای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانكه با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو به جان می سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است


دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 14:43
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ