یافتن پست: #پیش

saqar
saqar
در CARLO
ماشاالله همچی که [!] شده
وایبرو و[!] و اوو,...,..!!!
اینجور که پیش میره دیگه تو ایران با کسی
نمیشه رابطه داشت
دیگه هر کی کارمون داره باس بیاد تو خوابمون!!
اسن یک وضیی!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/2 - 13:50
+1
AmiR
AmiR
خیلی باحاله پیشنهاد میکنم گوش کنید
دیدگاه  •   •   •  1392/03/8 - 19:34
+7
henzo_io
henzo_io
گل نارم دلم تنگه نزاشتن پیش هم باشیم

باید هر دو جدا از هم شریک دردو غم باشیم


دلم تنگه واسه چشمات ...


دلم تنگه گـــــــله نازم منم مثل تو دلگیرم

میدونم عاقبت یک شب از این دل تنگی میمیرم
...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 21:54
+8
roya
roya
در CARLO
پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکارمیکنی؟
پیرزنبا صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 12:41
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند روز پیش رفتم بانک بانکم خلوت بود یه نفر قبل من اومده بود پول بگیره نزدیک 25 میلیون پول همشم 2 تومنی 5 تومنی 10 تومنی (هزاریا) منم شیطونیم گل کرد الکی گوشیرو گرفتم زیر گوشم گفتم ممد سریع موتورو بردار بیا جلو بانک ... خودمم رفتم تو ماشین نشستم
یارو تا ۴ بعد از ظهر از بانک بیرون نمیومد D:
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 10:15
+3
AmiR
AmiR
حقیقت رفتن...

امکان هجرت تو

تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت

من پیشتر،دیده بودم

جرقه محال ماندنت را

در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم،

چون ماهی آزاد به جریان آب

نبودنت،

مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند

چقدر سنگین شده اند شانه هایم!

آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:54
+3
AmiR
AmiR
اینم سوتی مامان ما در تاکسی :
تو تاکسی نشستیم مامانم خواست کرایه رو حساب کنه.پرسید چقدر میشه ؟
راننده گفت هزار تومن .!
مامانم شاکی شده تو اوج عصبانیت برگشته میگه :ماهفته ی پیش با
[!] تا اراک اومدیم کرایمون نسبت به مسیرمون خیلی کمتر شد.....
راننده گیج و منگ داشت مامانم رو نگاه میکرد ...!
آخه مادر من vip کجا [!] کجا ...!!
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-33-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 11:52
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قوانین لیمن
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند.
می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.
اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 20:38
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند در کوی تو باخاک برابر باشم؟ / چند پامال جفای تو ستمگر باشم؟

چند پیش تو به قدر از همه کمتر باشم؟ / از تو چند ای بت بد کیش مکدر باشم؟

میروم تا بسجود بت دیگر باشم / باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم

خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی؟

طاقتم نیست از این بیش، تحمل تا کی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 19:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا
درس غم داد در این مدرسه استاد مرا

دل من پیر شد از بس که جفا دید و جفا
ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا

آنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه نداد
وآنچه بیزار از آن بود دلم داد مرا

زندگی یک نفسم مایه شادی نشده است
آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا

یک دل و این همه آشوب و غم و درد عماد
کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 17:22
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ