mitra
پشه ها تقریبا از ۲۰۰ میلیون سال پیش در زمین زندگی می کنند. عمر این حشره بین سه تا شش هفته است و با سرعت و تعداد بسیار زیادی زاد و ولد می کند.
sasan pool
«خصم را گو پیش تیغش جوشن و خفتان مپوش// مرگ را کی چاره هرگز جوشن و خفتان کند»
قاآني
«خواب را گفتهای برادر مرگ// چو بخسبی همیزنی درِ مرگ»
اوحدي مراغه اي
«خوشا آنکس که پیش ازمرگ میرد// دل و جان هرچه باشد ترک گیرد»
عطار
«کسی کو نکونام میرد همی// ز مرگش تاسف خورد عالمی»
اسدي طوسي
sasan pool
شعر
«اگر مرگ داد است بیداد چیست //زداد اینهمه بانگ و فریاد چیست»
فردوسي
« مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست // آینه ی صافی یقین همرنگ روست»
مولوي
«آزمودم، مرگ من در زندگي است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است»
مولوي
«بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگي خواهی»
سنايي
«به نام نکو گر بمیرم رواست// مرا نام باید که تن مرگ راست»
فردوسي
«پیامی است از مرگ موی سفید// به بودن چهداری تو چندین اميد»
فردوسي
«تنهایی از مرگ ناخوشتر است// هرآنکس که تنها بود بیکس است»
فردوسي
«جامه مرگش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز مادر زاد»
ايرج ميرزا
«چنان زمرگ بترس از سیه سفیدی موی// که مرد مار گزیده زشکل پیسه رسن»
جمال الدين عبد الرزاق
«چنین گفـت کز مرگ، خود چاره نیست// مرا بر دل اندیشه زین باره نیست// مرا بیش از این زندگاني نبود// زمانه نکاهد نخواهد فزود»
فردوسي
«چو خواهی ستایش پس مرگ تو// خرد باید ای نامور برگ تو»
فردوسي
mah3a
امروز و این چند روز زیاد پر حرفی کردم / حرف هایی هستند برای نزدن
احساساتی برای درک نشدن / این اواخر فیسبوک رو ترک کردم
از عشق لایک خوردن سیر شدم که مدت هاس تبلیغ ندارم
همین 25000 تا همراه برام یک دنیاس / گاهی فقط یه نفر هم که به حرفت گوش بده
پیشت باشه کافیه / اومدم و تار عنکبوت های دیوار پیج رو پاک کردم
حالا دارم دوباره می رم امیدوارم مثل دفعه ی قبل که بر می گردم علف هرز سبز نشده باشه ...
دوست داشته باشید بی طمع / بی هوس / با عشق / پاک و بی ریا / زلال /
خدا رو هم فراموش نکنین چون اون همیشه بیاد ماس / حرف زیاد برا گفتن / اما باید رفت / باید گذشت / شایدم دلم تنگ شد براتون زود برگشتم ..
mehdi
وحشت می کنم وقتی پیشنهاد دوستی ها زیاد می شود !
حسی به من می گویدحواست باشد،
مرز خوب بودن و هرزگی بسیار باریک است
sasan pool
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری
همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری
تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی
غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری
شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -
هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری
بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند
مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری
همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید
ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!!
کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی
رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...
sasan pool
خبر دادن که تو رفتی هم آواز شب و بارون
چه تنها خسته و زخمی دلو کندی از این زندون
خبر دادن که تو رفتی ولی من بی خبر بودم
صدا گم شد توی غوغا یا شاید هم که کر بودم
به تو گفتم که ما هر دو اسیر درد نفرینیم
برای پر زدن بی هم چه تن خسته چه سنگینیم
رفیق روز تنهایی رفیق دوره حسرت
رفیق صاف و بی کینه تو شهر غربت و نفرت
تو رو از قلب من کندن چه سخته درد دل کندن
جدا کردن با اشک و درد ، دلِ قلبِ منو از من
نذاشتن تا دم آخر یه لحظه پیش هم باشیم
دو تا موج و دو تا همراه کنار هم یه دریا شیم
دلو بردار که دل خسته م از این شیون و فریادِش
که این ویرونه هم دیگه به کار ما نمیادش