یافتن پست: #پیش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بزرگترین مصیبت میدونید چیه ؟
اینکه کسی نتونه احساسشو بیان کنه
نه اینکه شعر بگه نه
نه اینکه قطعه ادبی بگه نه
فقط با کلمات طوری حرف بزنه که مخاطبش
اونطرف مثلا اگه جاش گرمه وطرفش میگه
سردمه
سرمارو احساس کنه
گاهی حتی کلمه هم لازم نیس
فقط روح ها به هم میپیوندند
واصلا حرفی زده نمیشه
میبینی دوستت که مجازیه
مثلا تهرانه یا همدانه یا شیرازه
یعنی کیلومتر ها فاصله داره
ودرست تو لحظه ای که تو به فکر چیزی هستی
یه یاداشت برات میفرسته
دقیقا اونیه که میخواستی
فدای همه دوستایی که روحشون بسته به جونمه
ومن خوشبختم
خوشبختم که شما ها رو دارم
باور کنید اگه این نوشته ها نبود
اگه اون کامنتها ویاداشتها وپیامها نبود
خیلی وقت پیشا ترکیده بود
این اتشفشان بغضهای گلوگیرم
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 16:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگن تو جهنم چند مدل دقیقا مثل خودتون رو میارن میشونن سر کلاس شما باید برین بهشون درس بدین تا اونا یاد نگیرن هم نمیزارن از کلاس برین بیرون
حالا دو راه دارین :
یاا ز این به بعد سر کلاسا نخوابین
یا تبدیل بشید به یک انسان درست کار که اصلا گناهی ازش سر نمیزنه
البته دومی رو پیشنهاد میکنم راحت تره
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 14:32
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دختر خالم با پسر داییم داشتن با هم خاله بازی میکردن.

یه کاغذی رو آوردن پیش من و گفتن امضا کن.

منم گفتم: این چیه؟

دختر خالم گفت: داریم از هم طلاق میگیریم این هم برگه ی طلاقمونه... تو هم شاهدمونی...

بعد از اون پسر داییم میگه : نه نه صب کن، هنوز معلوم نکردیم که بچه ها ماله کی باشن...

من :o

برگه ی طلاق :)

دختر خالم :)))))

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 18:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




یه روز یه ترکـــه میره جبهه, بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟! اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه بعدها خودشم به داداش های شهیدش ملحق شد
اون ترکــ...ـه کسی نبود جز مهدی باکری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یه روز یه ترکـــه اولین عمل جراحی قلب و کلیه رو تو ایران می کنه
بعد مجله وارلیق منتشر می کنه, جایزه بهترین پزشکم دریافت می کنه اون شخص کسی نیست جز پروفسور جواد هیئت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یه روز یه ترکـــه پایه گذار منطق فازی در دنیا میشه که پایه و اساس ساخت هوش مصنوعی و سیستم های کنترل پیشرفته, همین منطق فازیه
اسم اون ترکـــه دکتر لطفی زاده بوده
***************************

یاشاسین ایران یاشاسین آذربایجان....♥♥♥


دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 18:05
+4
alireza
alireza
نیمه ی گم شدت پیش من لایک میکنی یا بکشمش تا اخر عمر نصفه بمونی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 21:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دو هفته پیش مامانم رفته بود اصفهان دریغ از یه دونه گز یا پولکی که سوغاتی بیاره …
الان واسمون مهمون اومده مامانم خونه نبود زنگ زده میگه : چای دم کن بعد برو توی اتاق من توی کمد لباسام پشت چمدون سیاهه یه بالش آبیه اونو وردار …
زیرش یه ملافه سبزه اونو وردار
زیرش یه ساک قهوه ایه
توی ساک قهوه ایه یه ساک زرشکیه
توی ساک زرشکیه یه پلاستیک بنفشه
از توی اون یه بسته سوهان عسلی بردار بزار جلو مهمون تا من بیام جاشونو دوباره عوض کنم ؛ حواست باشه دست به گز و پولکی ها نزنی ها !!!
( و همچنان قیافه من که زل زده به دوربین )





دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 20:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو بازار می چرخیدم دیدم یه دختربچه 4-5 ساله داره گریه می کنه و مامانشو صدا میزنه! رفتم پیشش گفتم چیه  مامانتو گم کردی؟ برگشته می گه: پ ن پ دیدم صدام قشنگه دارم روضه می خونم!!!!!!
عاغا مارو میگی{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 19:35
+4
roya
roya
نغمه ی من ... 
همچو آوازی نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 14:40
+9
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
شبا
شبای نزدیک به امتحانه :
چراغا رو خاموش کنید محفل معنوی بشه
میخوام امشب دلاتونو ببرم پیش عمه ی استاد. . .
بگم بگم نه بگم .
:d
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 11:42
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



مهدکودک و پیش دبستانی گلهای ناز ...

محیطی امن و مناسب برای

کودکان دلبند شما :|




دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 19:32
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ