یافتن پست: #پیش

کانال،خدا،در،تلگرام
کانال،خدا،در،تلگرام
گروه خداجونم شکرت در جامعه مجازی پاتوق دانشجویان ایراناست که با هدف ایجاد محیطی امن و سرگرمی در فضای پاتوق دانشجویان ایرانمطابق با قوانین و عرف جمهوری اسلامی ایران بوجود آمده است شما در این انجمن و جامعه مجازی پاتوق دانشجویان ایراندارای امکانات فراوانی خواهید بود که مختصرا به گزیده ای از آن اشاره میشود جامعه و سیاست سیاست روز،پیشنهاد به مسئولین محترم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در جهت رشد جهشی در تمامی موارد بویژه اقتصاد،مباحث داخلی و بین المللی،رمان نویسی،ساخت وبسایت رایگان،احادیث موضوعی،دلنوشته ها،اشعار متون ادبی،عاشقانه،طنز سیاسی،اجتماعی و گوناگون روز،ومطرح نمودن مشکلات شخصی در جهت حل مشکل توسط اعضاء انجمن،تبادل لینک،شرکت در مباحثات و گفتگو ها،تبادل نظر با گروه های کاربری،ایجاد صفحات طرفداران،ایجاد آلبوم های تصویر شخصی،و ایجاد دوستی همه و همه تنها بخش کوچکی از امکاناتی است که شما با عضویت در این انجمن جامعه مجازی دانشجویان ایرانبدست خواهید آورد .شادو قدرتمند باشید گروه خداجونم شکرتتلگرام خدا جونم شکرت  [لینک] />

 




آخرین ویرایش توسط jhmvd در [1395/04/5 - 19:30]
دیدگاه  •   •   •  1393/08/11 - 02:27
+5
sami
sami

گـریه” آخـریـن چیزیست کہ بـاقی میمـانـد …


 


و “بـغـض” یکی مـانـده بہ آخـری …


 


و “امیـد” پیش از بـغض میتـرکـد .


1 دیدگاه  •   •   •  1393/08/2 - 22:04
+4
sami
sami
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/26 - 11:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه ها من باید از همتون خداحافظی کنم

احساس میکنم اینجا خیلی زمان از دست میدم

اینجا رو خیلی دوست داشتم

اگ دلخوری پیش اومد ببخشید!

مرسی از حمایت هاتون ، از نظر هاتون ، ازینکه انقدر با مرام بودین

حلالم کنید اگه گاهی اوقات سر کارتون گذاشتم دقیقا مثل الان
3 دیدگاه  •   •   •  1393/07/24 - 20:40
+4
-1
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
چند ماه پیش تو جام رمضون تیم دادیم
تو بازی آخر که نیاز به برد داشتیم من یه گل زدم
 داورم بلا نسبت شما کور، گل ما رو مردود کرد
 منم امونش ندادم تا میخواست به خودش بیاد از خجالتش در اومدم
 یارو رفت شکایت کرد پنج میلیون ناقابل از ما گرفت



   الانم کمیته انظباطی اعلام کرده اگه عکس طرفو نزدیکای زمین فوتبال دیدین با "برنو" بزنین
 همش خدا رو شکر میکنم جای عبدولی نبودم وگرنه 
 نمیدونم چی میشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اعدام رو شاخم بود
آخرین ویرایش توسط -HADI در [1393/07/23 - 19:12]
دیدگاه  •   •   •  1393/07/23 - 19:07
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

وای جر خوردم از خنده


داستان غم انگیز 3پسر


یه روز من با 2تا از دوستام (کاوه وسعید)رفته بودیم یه جزیره ایی برای تفریح یهو گیر آدمخورا افتادیم ما رو گرفتن و بردن تو قبیله . . .



بهمون گفتن میفرستیم برید توی جنگل و نفری 10تا میوه بیارید شاید آزادتون کنیم...


رفتیم و مشغول جمع آوری میوه شدیم


نفر اول سعید اومد با 10تا خیار...


بهش گفتن 10تا خیار رو بکن تو کونت و کوچکترین صدایی ازت در نیاد وگرنه میکشیمت


خیار اول رو کرد تو کونش...
خیار دوم رو هم بسختی فرو کرد تو ولی خیار سوم گفت آخ و درجا گردنشو زدن !


من هم با 10تا تمشک برگشتم و شروع کردم دونه دونه کردم تو کونم یهو رسیدم به تمشک نهمی و زدم زیر خنده دیوثا منو هم کشتن :)))


رفتم اون دنیا سعید گفت مجید تو که داشتی خوب پیش میرفتی فقط 1دونه تمشک مونده بود چرا خندیدی؟


گفتم من یهو کاوه رو دیدم که با 10تا آناناس داره میاد :))))))


دیدگاه  •   •   •  1393/07/20 - 16:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سندن سونگرا بو دونیانی نیلأیین

اؤله نینگی گؤروپ بیلمن عزیزیم

سندن اؤنگم اؤلوپ گیتمک ایسته من

یالنگیز سنی غویوپ بیلمن عزیزیم
-------------------------------------------------------------------------------------------
زندگی را چه خواهم کرد پس از تو

مرگ تو را نمی توانم دید ای عزیزم

پیش از تو مردن نیز آرزویم نیست

تنهایت نمی توانم گذارد ای عزیزم
دیدگاه  •   •   •  1393/07/18 - 12:08
+1
sasan pool
sasan pool
یکی از بچه ها این برام اس ام اس کرد دیدم قشنگ گفتم بزارم

خدایاااا نه جرأت قربانی کردن فرزند دارم. و نه توان خریدن گوسفند.:-( . . . . دخترای ادلیستم پیشکش درگاهت)) عیدتون مبارک
دیدگاه  •   •   •  1393/07/13 - 00:58
+3
عباس
عباس

تاریخچه هنر قالیبافی


 


در مورد تاریخ پیدایش فرش اطلاعات دقیقی نداریم لکن با توجه به آثار باستانی و کشفیات بشر بر ما مسلم شده است که هنرهایی نظیر سبد بافی،نمد بافی،زیلو بافی،جاجیم بافی و گلیم بافی همه و همه مقدمه ای بر پیداییش هنر قالی بافی بوده است و فرش های نخستین دارای طرحهای ساده و ابتدایی و شکسته و عمدتا ذهنی باف بوده است که جنبه استفاده روزمره داشته اند و محققان در مورد مهد فرش بافی در ابتدا به مصر به عنوان مهد این هنر فکر می کرده اند امّا با پیدایش اولین فرش به نام پازیریک که در کوههای سیبری در سال 1949 توسط پروفسور رودنکو کشف گردید نظریات دیگر را باطل نمود و با توجه به این نمونه عملی، مهد قالیبافی از سواحل رود نیل و دجله و فرات ، به آسیای مرکزی تغییر مکان داد و ثابت کرد که مهد هنر فرش بافی در ایران بوده است.


در مورد این هنر در دوره ساسانیان اطلاعات دقیقی در دست نیست معروفترین فرش بافته شده در این دوره فرش معروف بهارستان است که برای خسرو انوشیروان بافته شده است که این فرش تماما زر بافت بوده و ابعاد آن 450*90قدم بوده و طرح آن نیز نشان دهنده چهارفصلبوده است که در تاریخ آمده است هنگامی که ایران بوسیله ی اعراب فتح شد ، سعد از فرماندهان سپاه اسلام (اعراب) این فرش را به مدینه فرستاد تا قطعه قطعه کنند و بین مسلمین تقسیم شود.


با ظهور اسلام و با صرف نظر از تجمل گرایی تا دوره خلفای عباسی اطلاعات دقیق یا نونه ای در دست نیست امّا در دوره خلفای عباسی که به تجملات علاقه داشته اند این هنر جان دوباره ای گرفت تا آنجا که در تاریخ سعودی آمده است (به نقل از کتاب آموزش هنر قالیبافی-خانم پوراندخت نیرومند)


"المستنصر خلیفه عباسی قالی مصور به صور انسانی با با کتیبه های پارسی داشته است و در کتاب حدود العالم از بافته های سیستان و بخارا و قلیچه های فارسی یاد شده است."


بر اساس نوشته مقدسی جهانگرد عرب قانیات به بافت قالیچه های سجاده ای معروف بوده است


در مورد صنعت قالیبافی در دوره ی تیموریان می توان گفت: با توجه به علاقه ی شاهرخ به هنر این صنعت توانست در این دوران پیشرفت کند و در عین حال اوزون حسن، موسس سلسله ی آق قیلونونها به این هنر توجه خاصی داشته است


لکن با توجه به نمونه های عالی باقی مانده از دوران صفویه باید گفت که اوج هنر در ایران خصوصا هنرهایی مثل کاشیکاری، قالیبافی ، منبت کاری، منقش کاری در این دوران بوده و در این دوران به اوج شکوفایی خود رسیده است بطور مثال شاه طهماسب که خود علاقه به هنر داشته و از طراحان فرش در زمان خود بوده هنرمندان بزرگ را در تبریز گرد آورد و به کمک قابل ملاحظه ای به آنها کرد و در زمان شاه عباس این هنر به اعلا درجه ی خود رسید.


شاه عباس در اصفهان یک کارگاه دایر کرد و در این کارگاه فرشهای نفیسش برای دربار تولید نمود و پیشرفت قالی به انجام رسید که یکی از منابع اقتصادی آن دوران گردید و به دستور وی کارگاههایی در مشهد ،کاشان،شیروان،قره باغ،استر آباد، و گیلان دایر گردید و فرشهای نفیسی همچون فرش اردبیل،چلسی و فرشهای زیبای دیگری زینت بخش موزه های دنیا گردید .


قالی بافی که در قرن (ده) و یازده به کمال خود رسیده بود رو به تنزل گذاشت و دیگر نتوانست به دوران با شکوه خود برگردد.


روش های نگهداری فرش بافته شده


همانگونه که می دانید فرش به صورت مفروش   مورد استفاده قرار می گیرد.


در هر صورت باید به صورت اصولی از آن مراقبت کنیم تا به صورت مطلوبی حفظ شود.


در صورتی که می خواهیم از فرش به صورت مفروش استفاده کنیم باید نکات زیر را مورد توجّه قرار دهیم:


1-از قرار دادن فرش در محیط مرطوب و تاریک خودداری شود.


 


2-از تابش مستقیم نور خورشید بر روی سطح فرش جلوگیری شود.


3-ابعاد فرش مناسب با ابعاد اتاق باشد و سعی کنیم که فرش بزرگتر از ابعاد اتاق نباشد، چون در صورت بزرگ بودن مجبور میشویم که فرش را از کناره تا بزنیم و تاخوردگی موجب می شود که فرش ترک بردارد وآسیب ببیند.


4-از انداختن فرش روی زمین گچی و آهکی خودداری کنیم چون گچ و آهک موجب پوسیدگی فرش می شود.


5- در صورت امکان سعی کنیم که از یک مفروش کننده مناسب مثل موکت برای زیر فرش استفاده کنیم تا هرگونه رطوبت احتمالی را جذب کند و از آسیب رسیدن به فرش جلوگیری شود.


6-بهتر است که سر ریشه های فرش را در زیر آن پنهان کنیم تا ذر اقر رفت و آمد ساویده نشود و از بین نرود .


7-از قرار دادن فرش در کنار حرارت زیاد و مواد شیمیایی خودداری شود.


8- از قرار دادن اشیا سنگین و نوک تیز بر روی فرش خودداری شود.


زنان، بانیان هنر قالی بافی









از بررسیهای تاریخی بدین گونه برمی آید که زنان پس از فراگیری فن سبد بافی و پارچه بافی، در غیاب مردان که به شکار و جنگ مشغول بوده اند به فراگیری و بافت قالی پرداخته اند. به بیانی دیگر، زنان موجدان هنر قالی بافی در جهان بوده اند که در ابتدا به بافت ساده گلیم می پرداختند و چه بسا روش بافت فرشهای کنونی از روش بافت گلیم اقتباس شده باشد. بافت گلیم یک بافت حصیری و سبدی می باشد و در آغاز برای حفاظت بدن از سرما استفاده می شد اما با تکامل فن بافندگی به شکل فعلی رواج یافت. یعنی برای پوشاندن سطح و مفروش ساختن کف چادرها به کار گرفته شد.


اما آنچه در باره فرش بافی در دوران اسلامی در ایران به دست آمده، دو مسیر متفاوت را طی کرده است:


1 ـ هنر قالی بافی عشایری و


آبادی نشینان


قالی بافی از آغاز، در میان ایلات و قبایل صحرانشین که کار اصلی و عمده آنان دامداری بود، پدیدار شد. اینان پس از فراگیری ریسیدن و بافتن پشم، به گلیم بافی پرداختند و پس از مدتی به تولید نوعی خاص از گلیم مشغول شدند که امروزه آن را «ورنی» می نامند و بیشتر در مناطق آذربایجان شرقی تولید می شود. ورنی از نظر بافت، حلقه واسطی بین گلیم و قالی محسوب شده و عمدتا زنان عشایر در کپرها و سیاه چادرهایشان به این امر می پردازند. اما شکی نیست فلات ایران مهد پیدایش قالی بافی بین ایلات و چادرنشینان بوده که با شرایط زیستی آنها هماهنگی داشته است .آنها در اوقات بیکاری خود، پشمهای چیده شده را ریسیده و پوششهایی را به وجود می آورند که برای تهیه چادر و فرش بادوام باشد. این پوششها بیشتر برای رفع نیاز طبیعی و مقابله با تغییرات جوی می باشد. آنها با ذوق و سلیقه سرشاری که در خود برای ایجاد نقشها و رنگهای بدیع و طبیعی دارند، در طول زمانهای متمادی زبانزد عام و خاص بوده که این تلاشها آغازی برای راهیابی این هنر به شهرها بوده است. خصوصیات فرش عشایری را می توان در رنگها جستجو کرد که با تکرار محوری و مرکزی و با سادگی وصف ناپذیری بافته شده اند.


در طول هزاران سال، وجه مشترک همه دست بافته های عشایری، در نقوش، پرندگان، صور هندسی و نگارهای درختان است که با توازن ویژه ای در دراز و پهنای آن تکرار می شود. ترنج از دیگر نگارهایی است که یا به صورت مرکب و یا یک طرح واحد از قرنها پیش به عشایر و آبادی نشینان منسوب بوده است. نقوش شکسته و دوّاری که دارای نوعی تقارن محوری و یا تقارن مرکزی هستند، با مطالعه و بررسی بر روی اکثر تک گلها یا مجموعی از نقوش ترنجها و یا شمسه ها در قالبهای بدوی و عشایری از این گونه تقارن برخوردارند. شاید زن روستایی قالی باف مصادیقی همچون دنیا مزرعه آخرت، جنسیت زن و مرد، شب و روز، قهر و آشتی (بته جقه) و خیر و شر را می خواهد منتقل نماید. همچنین نقوش روی قالیهای سجاده ای و نقوش روی در و دیوارهای امامزاده ها و مساجد و نقوش روی انواع زیراندازها و کف پوشها و غیره دیده می شود. این نقوش طی نسلها سینه به سینه منتقل شده و در هر دوره و عصری بر اشیای کاربردی در زندگی نقش می بندد و استمرار آن در طول نسلها با نوعی حالت پویایی به جهت طرح مفاهیم بلند و عالی الهی و انسانی در تمام زمانها و مکانها قابل ادراک می باشد، چرا که یک حالت ذکر پیدا می کند. ذکر، به خاطر آوردن و یادآوری و مجددا به یاد چیزی افتادن است و هنرمند آنچه را که خود در عالم در جریان است یادآوری می کند. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت هنرهای بومی و نقش و نگارهای عامیانه زنان قالی باف روستایی تا حدود زیادی از این مبنا برخوردارند.



 

دیدگاه  •   •   •  1393/07/7 - 15:42
+6
sonya
sonya


خدایا!

دستانی را در دستانم قرار بده

که پاهایش با دیگری پیش نرود...
دیدگاه  •   •   •  1393/07/6 - 21:07
+8
صفحات: 6 7 8 9 10 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ