یافتن پست: #پیش

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

شناخت گل‌محمدی باعث شد ما ببریم




ادامه در دیدگاه



1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 23:16
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


ﺑﺎ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺷﻌﻮﺭﺵ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻦ ... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺷﻌﻮﺭﺕ ... !!! : | ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻫﻢ ﮐﻼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﮑﻦ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﻥ ... ! : | ﺍﺻﻦ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺭﻭ ﭘﯿﺸﻮﻧﯿﺸﻮﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ: ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﺸﻮﯾﺪ ﺧﻄﺮ ﺑﯽ ﺷﻌﻮﺭﯼ : |


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 18:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فقط کافیــــه به هر دلیلی یه مدت کوتــــاه مشکل مالی واست پیش بیــــــاد،تو همین مدت کوتــــــــــاه خیلی اتفاقی؛

ماشینت خراب میشه :|
دندون درد میگیری :|
قبض برق و گاز خونــــه میاد :|
...
همراه اول اس ام اس میزنـــــــه قبض موبایل اومده :|
شارژ ADSl تموم میشه :|
به 2 تا جشن تولد دعوت میشی :|
دوستاتم یهو دلشون واست تنگ میشه میخوان بیان پیشت :|

با تشکر:|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 16:31
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
طرف وارد مسجد میشه میپرسه:قبله کدوم طرفه؟؟
پیش نماز مسجد خوشحال میشه میگه بالاخره تو هم نماز خون شدی......؟

یارو میگه :نه،میخوام ماهواره مو رو هاتبرد تنظیم کنم...!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 16:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسرخاله ام کلاس اول که بود یه چن بار معلمشون از خواب بیدارش کرد، شاکی شد گذاشت رفت بیرون کلاس!.. معلمه ازش پرسید گفت کجا میری!.. گفت میرم یه آبی به صورتم بزنم، تو درستو بده ..
حالا امسال رفته کلاس دوّم..
منتظرم ببینم پیشرفتش در چه حد بوده امسال!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 15:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اغا من فهمیدم GF ارمین 2afm شبا كجاست!
نامرد میره پیش اندی ؛)
كه اندی در وصفش میگه :
اخه بگو بدونم روزا كجایی
نگو به كسی نگو شبا كجایی :)))))

نتیجه میگیریم روزا با ارمینِ
شبا با اندی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 14:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به آرزوی بچگی ام رسیدم

چقدر دلم می خواست تو صف اول نماز جماعت باشم

این بار نه تنها صف اول ، بلکه جلوتر از صف اول جای گرفتم

حتی جلوتر از پیش نماز

همه به من اقتدا می کنند

چقدر مهم شدم

نماز تمام میشود

همه به سمتم می آیند

روی دست بلندم می کنند

چقدر عزیز شدم

چند قدمی حرکتم می دهند

یکی فریاد می زند :

بلند بگو لا اله الا الله . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 14:25
+3
saman
saman
در CARLO


کی تا حالا براش پیش اومده ؟؟

3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:20
+3
roya
roya
در CARLO

صدای زنگ تلفن – دخترک گوشی رو بر میداره


سلام . کیه؟


سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!


نمیشه!


چرا؟



 


چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!


سکوت


بابایی ما که عمو حسن نداریم!


چرا داریم. الآن پیش مامانه.


ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!


چشم بابا


چند دقیقه بعد


بابا جون گفتم.


خوب چی شد؟


هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور که از پله‌ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره دیگه !!؟


خوب عمو حسن چی؟


عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همونتو خوابیده!


استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم مگه شماره ****۰۹۱۷ نیست؟


نه!


ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﺎﺣﺎﻟﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻦ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺎ ﯾﺎ ﭘﺎﻫﺎﺗﻮﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺳﺖ ﻭ ﻧﺪﻭﻧﯿﻦ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺰﺍﺭﯾﻨﺶ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮﺵ ﭼﻬﻞ ﺗﺎ ﻣﻠﻖ ﺑﺰﻧﯿﻦ ﯾﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ?
ﺧﺪﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﻧﮑﻨﻪ
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺯﻧﯽ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻪ.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 13:58
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ