یافتن پست: #چشم

*elnaz* *
*elnaz* *
یه روز من میمیرم، تو هم بلاخره میمیری. اگر بری بهشت من میرم جهنم تا هرگز تو رو نبینم، امّا اگر اومدی جهنم من هم حتما میام تا عذاب کشیدنت رو با چشمای خودم ببینم.........


دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 13:30
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
قبول نیست این بار تو چشم بگذار من فراموشت میکنم...!!فقط تا 100بشمار آهسته آهسته،راستی من بازی را خوب نمیدانم!!خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را...................


دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 12:20
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
"چشم انتظاری نیروی جاذبه ی قویی است"
منتظر چیزهایی باش که میخواهی.
انتظار چیزهایی را که نمیخواهی نداشته باش.
تمام فکر و حواس و احساست را بر روی خواسته های زیبایت بگذار...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دنیا را گشتم . . .

کسی را نیافتم که

غم چشمانم را بفهمد. . . .

جز این سیگار که عمق فاجعه را می فهمد . . . !




دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دستاتو تو رویا همش میگیرم

توخوابم غریبه ها میخوان تو رو ازم بگیرن

دستامو محکم تر بگیر عزیزم

اونای که پاپیچت شدن خدا کنه بمیرن

فاصلمون طولانیه اما هنوز تو قلبم

امیددارم حرف دلم به دست تو رسیده

چشمای من هیچ موقع بارونی نبوده

اما این مدت اشکام به خدا امونمو
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 18:37
+2
roya
roya

1.jpg


تمام پروانه ها قاصدک بودند …
 
به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم پروانه شد …
تمـــــام پروانه ها ادای چشمهای تو را در می آورند …
چون …
بغض مرا دوســت دارند!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 09:43
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



این روز ها از نبودنت نوازنده ی خوبی شده ام !
دلم شور میزنه . . .
چشمم تار


دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 18:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آره بارون می اومد خوب یادمه
مثل خرای قصه وقتی آدم میره به رویا
زیر لب زمزمه کردم کی میتونه دل دیونه رو از من بگیره
اونقدر باشه که من دلو دستش بدمو چیزی نپرسه
دیگه حرفی نمونه غیر نگاهش
یه غروب بود روی گونه هات خیلی سال پیش
توی خوابم دیده بودم تو رو با گونه خیست
اونجا هم نشد بپرسم بارونه یا اشک چشمات ؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 16:16
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه وقتایی دلت می خواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 16:06
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

غمدیده ترین عابر این خاک منم من
جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
مانند کویری که در آن قافله ای نیست

می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس
در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست





دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:52

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ