یافتن پست: #چشم

*elnaz* *
*elnaz* *
زیر یکی از چشمانــــــــــم را کبود کـــــــــرده مشتـــــــــــ بزرگ روزگــــــــــار......
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 13:50
+5
sayeh
sayeh
در خابم هم راحتم نمی گذاری؟

بی خبر میای....
صدایم میکنی.....
تا چشمانم را باز میکنم باز هم نیستی.....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 12:39
+2
be to che???!!
be to che???!!
آرام باش، ما تا هميشه مال هم هستيم


آرام باش، ما تا هميشه مال هميم، هميشه عاشق و يار هميم

آرام باش عشق من، تو تا ابد در قلبمي، تو همه ي وجودمي

بيا در آغوشم جايي كه هميشه آرزويش را داشتي، جايي كه برايت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز كرده ام برايت، تشنه ام براي بوسيدن لب هايت

بگذار لب هايت را بر روي لبانم، حرفي نمي زنم تا سكوت باشد بين من و تو و قلب مهربانت

خيره به چشمان تو، پلك نميزنم تا لحظه اي از دست نرود تصوير نگاه زيباي تو

دستم درون دستهايت، يك لحظه رها نميشود تا نرود حتي يك ذره از گرماي دستان لطيف تو

محكم فشرده ام تو را در آغوشم، آرزو ميكنم لحظه مرگم همين جا باشد، همين آغوش مهربانت

چه گرمايي دارد تنت عشق من، رها نميكنم تو را تا هميشه باشي در كنار قلب من



قلب تو ميتپد و قلب من با تپش هاي قلبت شاد است، هر تپشش فرياد عشق و پر از نياز است

آرامم، ميدانم اينك كجا هستم، همانجايي كه هميشه آرزويش را داشتم

همانجايي كه انتظارش را ميكشيدم و هر زمان خوابش را ميديدم آن خواب برايم يك روياي شيرين بود....

در آغوش عشق، بي خيال همه چيز، نه ميدانم زمان چگونه ميگذرد و نه ميدانم در چه حالي ام

تنها ميدانم حالم از اين بهتر نميشود، دنياي من از اين عاشقانه تر نميشود

گرماي هوس نيست اين آتش خاموش نشدني آغوش پاكت

عشق است كه اينك من و تو را به اين حال و روز انداخته، عشق است كه اينك ما را به عالمي ديگر برده

 عشق است كه من و تو را نميتواند از هم جدا كند هيچگاه

خيلي آرامم، از اينكه در آغوشمي خوشحالم


 
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 11:29
+2
be to che???!!
be to che???!!
يه سري مردا هستن
تيپ هاي سنگين خاصي ميزنن اكثرا مشكي پوشن.
اودكلن خاص ، مثلا لاليك ميزنن
قهوه رو بدون شير و شكر ميخورن ؛ تلخه تلخ !
مردايي كه سوار ماشين مشكيشون ميشن و ساعت 1 شب به بعد تنها تو خيابونا رانندگي ميكنن
در حالي كه يه آهنگ خاصو 100 بار گوش ميكنن همونايي كه تنها كافه و رستوران ميرن .
شبا تنهايي قدم مي زنن و سيگارشون رو بي تفاوت به همه چي مي كشن...
از دور كه نگاشون ميكني ابروهاشون گره خورده تو هم ، همش فكر ميكنن
ولي وقتي نزديك ميري و باهاشون صحبت ميكني با نگاه و آرامش خاصي باهات حرف ميزنن !
اينا بهترين آدما برا درد و دلن .
همونايي كه راجبه همه چيز اطلاعات دارن و نگفته ميفهمن
اما اين مردا يه زمان مثل بقيه مرداي معمولي بودن !!!
اسپورت ميپوشيدن ، با صداي بلند ميخنديدن ، فوتبال ميديدن ، چشم چروني ميكردن و ...
خلاصه عين خيالشون نبود و رنگي بودن !
تا اينكه يه روز، يكل تو زندگي شون اومد عاشق شدن زني كه زندگيشون رو عوض كرد ،
تنهاشون گذاشت و رفت !!!
از اون روز اين مردا خيلي عجيب و خاص شدن .
خلاصه اين مردا از دور خيلي خوب و جذابن ولي اگه بخواي وارد زندگيشون بشي
وقتي بهشون بگي دوست دارم ، غصه رو تو چشاشون ميبيني ... !
انتظار نداشته باش بهت بگن منم دوست دارم !!!
مكالمه هاي تلفنيشون كوتاه و مختصره و اكثرا زياد حرف نميزنن
برا قرارشون عجله و هيجان ندارن ! اين مردا ديگه خيلي سخت اعتماد ميكنن !
اگه بهشون دروغ بگي ، سعي نميكنن ثابت كنن و مچ بگيرن بلكه يه لبخند كوچيك با چشاي خمار ميزنن
و آروم پا ميشن و ميرن وقتي رفتن ديگه هيچ وقت برنميگردن .
حالا حالا ها گذشت ندارن و اصلا فكر نكن دل رحمن ... !
اين مردا بزرگترين درداي دنيا رو تحمل كردن يادت نره ديگه هر دردي براشون درد نيست
آخرین ویرایش توسط asalam در [1392/07/12 - 11:21]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 11:20
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
عاشق اون لحظه ام که استاد حین درس دادن زل میزنه تو چشمای من و من در حالی که هیچی نفهمیدم، سرمو به نشونه تأیید تکو ن میدم {-33-}
آخرین ویرایش توسط Edward-Marion در [1392/07/11 - 21:32]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 21:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چشم هایم ابستن است
از لحظه های انتظار
من رو به روی آیینه ها
بیدار خواهم کرد چشمانم را
تا فارغ شوند از این ابستنی لحظه ها
آنجا که رسالت اندام تو پدیدار شود
تا در تب سنگین آینه جا نماند
تا در خلوتمان
مهتاب پدیدار باشد.(7/7/92
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 16:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چیزی به ذهنم نمیرسد
گوش هایم را میگیرم
چشم هایم را می بندم
لب هایم را باز نمیکنم و حرف نمیزنم
و
و فقط
منتظر میمانم
برای آمدن لحظه ای که کسی
با دستانی گرم شانه ام را لمس کند
و آرام بگوید تو تنها نیستی
من هستم





دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 15:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اسرار نمیکنم که برگردی فقط ازت می خوام بــم بگی چیکار کردم؟!
که نتونستی همراه ِ من باشی
تو زندگی
ناراحتم ولی تو راحت باش
روزای ِ از این بدترم دیدم نگگات می کردم ولی انگار
منظور ِ چشماتو نفهمیدم
.
من باتو فهمیدم تو زندگی یه چیزایی رو نباید بگی
وقتی زیاد گفتم دوست دارم
تبدیل شدم به روزمرگی
من باتو فهمیدم تو زندگی یه چیزایی رو نباید بگی
وقتی زیاد گفتم دوست دارم
تبدیل شدم به روزمرگی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 15:34
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
کاش چشمانم را می بستم و اول زمستان باز میکردم !
امسال بی تو تحمل نبودنت را در پاییز ندارم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 14:55
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
نمي دانم انگار کسی برایم نماز باران خوانده کع این روزها...آسمان چشم هایم همیشه بارانی ست...!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 14:13
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ