یافتن پست: #چشم

saeed
saeed

مهربونم،


         نازنینم، بهترینم.


                    عشقم، امیدم، جونم.


                                        با توام ، با تو، دنیای من.


میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟!


ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم.


میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم.


 کنارت،


         همراهت،


                          هم قدم


                            و هم نفس با نفس کشیدنت.


میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم.


میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم.


کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم.


مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم.


گفتم، هزار بار دیگه هم میگم:


دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم مهتابم . . . تا هر زمان که زنده باشم.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 20:42
+5
saeed
saeed

شب را سپری می کنم تا در گذر لحظه هایم،


نگاهم بر زیبایی نگاهت خیره گردد و من باشم و چشمان تو و اشتیاق عشق



...........


از حصار افکار پریشانم می گریزم و می روم،


تا به روزی که دستهایمان به هم آغوشی هم برسند


تا به روزی که به بها و بهانه عشق،


تنمان کنار هم آرام گیرند.


...........


می روم تا در پی من گامهایم،


آرزوی با تو بودن را به تصویر بکشند



دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 20:38
+5
saeed
saeed

در آغوشم بگیر


بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم


و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم


نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان


قلبم به پایت افتاده است نرو


لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن


تنها تو را می خواهم


بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم


و بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 19:40
+2
saeed
saeed
دلم برات تنگ شده
اما من...من ميتونم اين دوري رو تحمل كنم...
به فاصله ها فكر نمی كنم...ميدونی چرا؟؟
آخه... جای نگاهت رو نگاهم مونده...
هنوز عطر دستات رو از دستام ميتونم استشمام كنم...
رد احساست روی دلم جا مونده ...
ميتونم تپشهای قلبت رو بشمارم...
چشمای بی قرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن...
حالا چطور بگم تنهام؟ چطور بگم تو نيستی؟

چطور بگم با من نيستی؟...
آره!خودت ميدونی... ميدونی كه هميشه با منی...
ميدونی كه تو،توی لحظه لحظه هاي من جاری هستی...
آخه...تو،توي قلب منی...آره!
تو قلب من...برای همينه كه هميشه با منی...
براي همينه كه حتی يه لحظه هم ازم دور نيستی...
براي همينه كه می تونم دوريت رو تحمل كنم...
آخه هر وقت دلم برات تنگ ميشه...
هر وقت حس ميكنم ديگه طاقت ندارم...
ديگه نميتونم تحمل كنم...
دستامو می ذارم رو صورتم و يه نفس عميق ميكشم...
دستامو كه بو ميكنم مست ميشم... مست از عطرت.
صداي مهربونت رو میشنوم...و آخر همهء اينها...
به يه چيز ميرسم...به عشق و به تو...آره...به تو...
اونوقت دلتنگيم بر طرف ميشه...
اونوقت تو رو نزديكتر از هميشه حس ميكنم...
اونوقت ديگه تنها نيستم
حالا من اين تنهايي رو خيلي خيلي دوسش دارم...
به اين تنهايي دل بستم...حالا ميدونم كه اين تنهايی خالی نيست...
پر از ياد عشقه... پر از اشكهای گرم عاشقونه...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 19:31
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چند سالیست
در محکمه ی، چشم هایت
مجرم شده ام

از همه موارد
بجز جنون عشق
تبرئه شده ام

این چه عدالتیست
نازنین ،که من

محکوم به
حبس ابد با اعمال
شاقه شده ام

#آزاد#





دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 17:04
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
كاش ميشد سرنوشت را از سر نوشت*
تند رفتن که نشد مردي
چشم انتظارم كه برگردي*
يا اقدس
يا هيچكس*
زندگي نگه دار پياده ميشمآيي بي وفا کجا ميري اونطرفي که ورود ممنوعه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 16:26
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 16:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باران میبارید …
از درزهای کفش کهنه کودکی سردی باران را … وقتی که از کنار نانوایی رد میشد …
از نگاه ناتوان برای خرید نان داغ ، عشق را دیدم که در چشمانش به مروارید شبیه تر بود !!!
خدایا به آسمانت چیزی بگو !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 15:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



رویای زیبایی داشتم اما

کاش میماندی و نمی رفتی... تا تر نشود چشمان حیرانم

مثل اسب زیبایی بودی... اما گریختی از دامم




دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 15:12
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

هـمه دنـیام شده چــشمات  تو شـــدی  سنگ صــبورم فاصله م  با تو یه رویاست فکر نکن  که از تو دورم هرجا باشی هرجا  باشم   تا   خود   روز     قیامت خواستن دستای گرمت   شده   تکرار    یه   عــــادت از  کجا   شروع   شدی  تو   از   دل  کدوم  ترانه که    شدی   تعبیر   خوابم   واسه   موندنم    بهانه با کدوم کلام و   واژه تو   شدی    معنای   احساس رنگ   آسمون    چشمات   از    تبار   شب   یـلداس نمی شه از  تــو جدا شـم هــمه   تــرس  مـن  همینه که یه روز  چشمای   خستم   رنگ   چشمات  و  نبینه بیا و همــیـشگی  بــاش   جــون پــناه خـستگی باش توی  این   قحطی   احساس    تو  دلیل   زندگی  باش

دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 14:14
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ