.
.
ﻫﭙﻞ ﻭ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ،
ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ،
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺴﺘﻪ،
ﺑﺎ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺍﻣﯿﮏ،
ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻏﺮ ﻣﯿﺰﻧﻪ ...
ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎﺱ .
ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺫﮐﺮ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻣُــﺮﺩ ....... )
باران گرفته ام به هوای شکفتنت
جاری در امتداد ترک خوردۀ تنت
با اشک های حلقه شده پای گونه هات
با دست های حلقه شده دور گردنت
من متهم به رابطه با واژۀ توام
مظنون به دستکاری گل های دامنت
این گرگ و میش وقت طلوع است یا غروب
در چشم های نیلیِ مایل به روشنت؟!
من آهنگ غریب روزگارم غمی در انتهای سینه دارم تمام هستی ام یک قلب پاک است که آنرا زیر پایت می گذارم شبی غمگین شبی باران و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستیم بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
كـه به پیمـانـه كشـی شهــــره شدم روز الست
مـن همـان دم كه وضو ساختم از چشمـه عشق
چـار تـكـبـیـر زدم یكسـره بـر هر چه كـه هسـت
مـی بـده تـا دهـمـت آگـهـی از ســـر قـضــــــا
كـه بـروی كه شدم عاشق و از بوی كـه مست
كـمـــر كــوه كـم اسـت از كـمــــر مـــور ایـنـجـا
نـا امــیــد از در رحـمـت مشـو ای بـده پرست
بـجـز آن نـرگـس مـسـتـانـه كه چـشـمـش مرســاد
زیــر این طـارم فیـروزه كسـی خوش نـنـشـست
جـــــان فـدای دهـنـش بـاد كـه در بـاغ نـظـــــر
چمـن آرای جـهـان خـوشـتـر از این غنچه نبست
حـافــظ از دولـت عشـق تـو سـلـیـمـانــی شـــد
یعـنـی از وصل تو اش نیست بـجـز باد بدست