یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگنﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ
.
.
ﻫﭙﻞ ﻭ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ،
ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ،
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺴﺘﻪ،
ﺑﺎ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺍﻣﯿﮏ،
ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻏﺮ ﻣﯿﺰﻧﻪ ...
ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎﺱ .
ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺫﮐﺮ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻣُــﺮﺩ ....... :))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آهسته برانید...

جاده ی چشمانم لغزنده است...!!!

دست نوشته های یاسی_فانوس نامه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
متاسفانه یه اندیشه بین همه ما هست که میگه اگه کسی را دوست داری همه چیزتا به پاش بریز .که واقعا کار بیهوده ای اگه کسی دوست داشته باشه بدون هیچ چشم داشتی باهات تا آخر خط ادامه میده.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچ چیز گــــــــــران تر از اشـــــــک یک زن جود ندارد…!
.
.
.
.
.
هنگامی که یک قطره بیرون می آید…


اول با خط چشم “l’oréal” و…
و ریمل مژه “Dior” و “bourjois” و… مخلوط میشود…
پس از آن هنگامی که پایین می آید و به گونه میرسد…
با “D & G blusher” و “Collistar” و… مخلوط میشود…
و در صورت لمس لب ها، با رژ لب “Maybelline” و “Kiko” و… مخلوط میشود…
این به این معنی است که یک قطره است به ارزش حــــــداقل $۳۰

پس قدر این اشکارو بدونید !!!!

:)))))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:04
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شبی که آوای نی تو شنیدم

چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لب چشمه رسیدم

نشانه ای از نی و نغمه ندیدم


تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی

از آن بهشت پنهان... دری نمیگشایی

من همه جا پی تو گشته ام

از مه و می نشان گرفته ام

بوی تو را زگل شنیده ام

دامن گل از آن گرفته ام

تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی


دل من سر گشته تو.... نفسم آغشته تو......

*****بهزاد ساوانا**** به یاد استاد بزرگ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 19:49
.:SaRa:.
.:SaRa:.
تا حالا دقت کردین
دقیقا وقتی جفت دست‌هات تا آرنج گریسی یا گِلی هستش
چشمت خارش می‌گیره
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 18:05
+6
saman
saman

باران گرفته ام به هوای شکفتنت


جاری در امتداد ترک خوردۀ تنت


با اشک های حلقه شده پای گونه هات


با دست های حلقه شده دور گردنت


من متهم به رابطه با واژۀ توام


مظنون به دستکاری گل های دامنت


این گرگ و میش وقت طلوع است یا غروب


در چشم های نیلیِ مایل به روشنت؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:33
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من آهنگ غریب روزگارم غمی در انتهای سینه دارم تمام هستی ام یک قلب پاک است که آنرا زیر پایت می گذارم شبی غمگین شبی باران و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستیم بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:02
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست


كـه به پیمـانـه كشـی شهــــره شدم روز الست


مـن همـان دم كه وضو ساختم از چشمـه عشق


چـار تـكـبـیـر زدم یكسـره بـر هر چه كـه هسـت


مـی بـده تـا دهـمـت آگـهـی از ســـر قـضــــــا


كـه بـروی كه شدم عاشق و از بوی كـه مست


كـمـــر كــوه كـم اسـت از كـمــــر مـــور ایـنـجـا


نـا امــیــد از در رحـمـت مشـو ای بـده پرست


بـجـز آن نـرگـس مـسـتـانـه كه چـشـمـش مرســاد


زیــر این طـارم فیـروزه كسـی خوش نـنـشـست


جـــــان فـدای دهـنـش بـاد كـه در بـاغ نـظـــــر


چمـن آرای جـهـان خـوشـتـر از این غنچه نبست


حـافــظ از دولـت عشـق تـو سـلـیـمـانــی شـــد


یعـنـی از وصل تو اش نیست بـجـز باد بدست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:01
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ