یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر با ناراحتی از دختر پرسید آیا منوفراموش میکنی؟؟

دختر با بغض جواب داد:
.
.
.
.
.
.
.
.
چگونه تورو فراموش کنم وقتی اسمت تو پسورد ایمیل منه؟!
چشمان پسر پر از اشک شد
پسرک سریع به خانه برگشت و ایمیل دختر را دزدید و با دوستانش دوست شد
عمه هم نداشت :-
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:53
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز چون آتش نهفته به خاکستری هنوز هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان در چشمم از تمام خوبان، سری هنوز سودای دلنشین نخستین و آخرین! عمرم گذشت و توام در سری هنوز ای نازنین درخت نخستین گناه من! از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:53
+3
nasim neshati
nasim neshati
هـــــــ ی  رفیق

رفیـــــــــ ق الوچه نیســـ که بهشـ نمکـ بزنـــــــــــــــــــی

پـــــــــســ ر همـسایهــــــ نیستـ که بهشـ کلکـ بزنیـــــــــــــ

دخــــی همـسایه نیـــــ که بهشـ چشمکـ بزنیــــــــ

رفـــــــــــــــیقـ  مقدسهـ که باید جلوشـ زانــــــــــــــــــــو بزنیــ

مخلصتـــــــیم رفیقــــــ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:33
+8
saman
saman

گناه نکرده تعزیر می شوم


حال آنکه تو


با هزار شیشۀ شراب در چشمانت


آزادانه در شهر قدم می زنی!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:31
+2
saman
saman

با آن دو چشم عسلی


دست و پای کندو کندو زنبور را


بسته ای


از پشت.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:28
+1
saman
saman

چشمانت را ببند


و فکر کن


روی صندلی چرخ دار به دنیا آمده ای


این شهر


زنی را که روی پای خودش راه می رود


دوست ندارد.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:17
+1
saman
saman

سکوت...


ماه...


و مردمک سیاه چشمان شب


در خیالم قدم می زنی


و کتانی هایت بوی آسمان می گیرند.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:15
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
گفتمش:

شیرین ترین آواز چیست؟   ” 

چشم غمگینش به رویم خیره ماند  

قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند: ناله زنجیرها بر دست من! ”

گفتمش:

” آنگه که از هم بگسلند … ” 

خنده تلخی به لب آورد و گفت: 

” آرزوئی دلکش است اما دریغ! 

بخت شورم ره بر این امید بست. 

و آن طلائی زورق خورشید را صخره های ساحل مغرب شکست!…
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 01:29
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عشق یعنی انتظاروانتظار

عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی همچو یوسف قعرچاه

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست

عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه

عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 01:27
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

اگر دو تا بودی میذاشتمت روی چشمام ، حالا که یک دونه ای جات همیشه تو قلبمه .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 23:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ