یافتن پست: #چشم

saqar
saqar
در CARLO
براي ديدن اسم عشق تان كمي با انگشتان دست تان گوشه هاي چشم تان را بكشيد! (مثل ژاپني ها)

3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 20:24
+5
saqar
saqar
در CARLO
اقاپسري كه ميگي " دخـترخــوب " پيدا نميشه

دخترخوب تادير وقت تو خيابونا نميپلكه

اونقدر نگات نميكنه كه بري سمتش،

كفشه 15 سانتي و مانتوي جلف نميپوشه،

موهاشو رنگ نميكنه،

و اونقدر آرايش نميكنه كه نتوني قيافه ي اصليش رو تشخيص بدي ...

چشمك و عشوه وصداي نازك نداره،

و با ديدن ماشين مدل بالات لحنش عوض نميشه،


اونقدر دست نيافتنيه كه براي رسيدن بهش،

حتي توان تلاش كردن هم نداري .

نه با تو ميپره نه با امثال تو پس اينقدر نگو كه نيست،
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 20:10
+4
saqar
saqar
در CARLO
بزرگي وصيت كرد :

براي سلامتي عقلتان هويج بخوريد!!!

همه خنديدند و كسي ندانست...

كه عقل همه در چشمشان است ...

---------------------
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 19:56
+4
مهسا
مهسا
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ
ﺩﻭﺳﺘـــــــــــــــــــــﺖ ﺩﺍﺭﺩ !!
ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﯽ پرسید
ﺩﻭﺳﺘــــــــــــــــﻢ ﺩﺍﺭﯼ !?...
ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟـــــــــﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻟﺮﺯﯾﺪ !!...
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﯾﺒــــﺎ ﺑﺎﺷﯽ
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺯﯾﺒـــﺎﺗﺮﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ
ﻋﺎﺷــﻘﺶ ﺷﻮﻧﺪ !!...
ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ: ﺧﻮﺷـــــــــﮕﻠﻢ !!!
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﻭ
ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ !!...
ﺩﺳـــــــﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧــــــــﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑـــــــــﻠﺪﯼ !!

دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 18:19
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺎﻋﺖ ۲ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯼ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮ تلویزیون ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩ و ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ تلویزیون. ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﺸمﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﻢ و به ﺟﺎی ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﻮشی رو ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ تلویزیونﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﺮﺩﻡ ﺑﺎﻻ یهو برقا ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ.
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑه ﺘﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎ ﻭﯾﻨﭽﺴﺘﺮ ﻭ ﺷﻠﻨﮓ ﻭ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ وﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ.
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ که ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﻔﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻟﮕﺪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:53
+4
sahar
sahar
بارون بارون چشمای گریون این شبا گریه عادتم شده توی رویا شم ...... باشم.جاش رو پرکنین لطفا
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:53
+8
sasan pool
sasan pool
این گربه من بود اسمش شانی بود به خونه ما عادت نکرد خیلی گربه شیطون و دوست داشتنی بود حالا من می خوام چند تا مار سمی بیارم توی خونه همه مخالفت میکنن ولی من میارم مثل کبرا افعی حتی از عقرب هم من خوشم میاد.
10 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:39
+2
sasan pool
sasan pool
ساقی امشب، مثل هر شب اختیارم دستته ( اگه نگی مستی بسه ته )

یه چشم به چشم تو، چشم دیگم به دست ته ( اگه نگی مستی بسه ته )

امشب که مست مستم، دست و پای غم رو بستم

امشب که لول لولم، از من نپرس کی هستم

ساقی امشب می بده، پیمونه پیمونه

دست غم کوتاهه از دل، کنج می خونه

آنقدر مستم بکن تا من ببینم باز

هر چه عاقل مثل خود، دیوونه دیوونه

ساقی از گوشه میخونه نرونم

خونه امیدمه بذار بمونم

چلچراغ میخونه‌ت روشن بمونه

زنده باشی، من زیر سایه‌ت بمونم

ساقی امشب، مثل هر شب اختیارم دستته ( اگه نگی مستی بسه ته )

یه چشم به چشم تو، چشم دیگم به دست ته ( اگه نگی مستی بسه ته … )
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:21
+2
saman
saman
رو دلم پا میذارم واسه از تو بریدن

واسه جدایی از تو و به ازادی رسیدن

دیگه شایسته نیستی واسه قلب صمیمیم

من که ازت گذشتم تو تنهایی نشستم

گاهی تنهایی خوبه واسه مرهم زخمها

دیگه این دل زخمیم نمیشه رام حرفات

میگی پشیمونی و بازم با دیگرونی

میگی میری از اینجا دلمو میسوزونی

اره لیاقت تو همون کسایی هستن

که قلبتو دزدیدن بعدم زدن و شکستن

شدی مثل پارادوکس دوستم داری یا نداری؟

خودتم نمیدونی میخوای بری یا بمونی

تو دنیای کوچیکت جای چشمای من نیست

میرم با دل تنهام خودت خواستی یادت نیست؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حرفی...
برای گفتن نمی ماند...
وقتی دلی ...
بی هیچ گناهی شکسته باشد...
وخرده های دل ...
چنان راه نفس کشیدنت را بند بیاورد...
که هر نفست...
با درد باشد...
و مدام چشمانت...
پر و خالی از اشکی شود...
که آن هم با درد است...
حرفی برای گفتن نمی ماند...
وقتی دردی راه گلویت را بند بیاورد...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:21
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ