یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مرد باس وقتی رسید خونه بگه عیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااال
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ماچو بده، لواشکو پاستیل تحویل بگیر!

7 دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 18:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسر بچه ای یک برگه کاغذ به مادرش داد. مادر که در حال آشپزی بود،دست هایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود؛ صورتحساب
کو تاه کردن چمن باغچه: 5000 تومان،مراقبت از برادر کوچکم: 2000 تومان ،نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم 3000 تومان، بیرون بردن زباله : 1000 تومان.
جمع بدهی شما به من : 11000 تومان.
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش انداخت و چند لحظه خاطراتش را مرور کرد. سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی،هیچ.
بابت تمام شب هایی که به پایت نشستم و دعا کردم،هیچ.
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا بزرگ شوی،هیچ.
بابت غذا،نظافت تو،اسباب بازی هایت،هیچ.
و اگر شما این ها را جمع بزنی خواهی دید که: هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است.
وقتی پسر آنچه را که مادرش نوشته بود خواند،چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:
" مامان ... دوستت دارم"
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلا به طور کامل پرداخت شده.

دیدگاه  •   •   •  1392/12/27 - 21:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﻋﯿﺪ ﻧﺰﺩﯾﮑﻪ
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻭ ﻣﻦ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﺯت ﻋﯿﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﯾﺎﻻﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﻭﮔﺮﻧﻪ  ﻣﯿﮑﺸمت
(´_`)
------☆─╤╦︻
\´ \
_\﹋/_@Mohammad

3 دیدگاه  •   •   •  1392/12/27 - 21:01
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





.... و چشمانی که در انتظار تو پیر شد...


دیدگاه  •   •   •  1392/12/27 - 18:59
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به نظر من درستش این بود که دماغ بالای چشم باشه که آدم بتونه چشمشو زیر پتو نگه داره ولی دماغشو بیرون پتو!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/27 - 18:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از بزرگترین دغدغه های زندگیم اینه که وقتی یکی داره باهام حرف میزنه من باید تو کدوم چشمش نگاه کنم؟ راست؟ چپ؟ وسط پیشونیش؟ دماغش؟ هیچکدام؟<img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" />
دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 20:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

گــــفته باشــــم !.!.!

مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛

تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !

سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !


خــــــداجــــــونم میبــــــینی منــــــــــــو.....!

دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 19:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ \" ﺟﻦ ﻫﺎ\" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبها ﺍز زیر تخت

وقتی می خواید برید آب بخورید یا دستشویی پاتون و بگیرن :|

ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ \" ﺟﻦ ﻫﺎ\" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ وقتی تو حموم دارید شامپو میزنید و

چشمتون بستس روبروتون هستن و بهتون نگاه می کنن

البته در بعضی از مواقع هم پشتتونن و میزنن پشتتون :|

آیا میدانید من عمه ندارم ولی میتونید به روحم فوش بدید؟
=)))))

دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 21:47
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
میبرم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش و بیجا و تباه
میبرم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جاوه امید محال
میبرم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله میلرزد و میرقصد اشک
آه ؟ بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
به خدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
میروم خنده به لب خونین دل
میروم از دل من دست بردار
ای امید عبث بی حاصل
دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 14:54
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

غضنفر : بیا این سوپو مزه کن !
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺧﯿﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻻ ، ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﻩ ؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ ! :|
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺍﮔﻪ ﺳﺮﺩﻩ ﺑﮕﻢ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻦ !
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ !
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﮔﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﮕﻮ :(
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ، ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ . ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ ، ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ :|
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﭽﺸﻤﺶ ، ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺱ ؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﺍﻫﺎ !؟ ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ .............! :|

دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 18:45
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ