بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
برایم مداد بیاور مداد سیاه میخواهم روی چهرهام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم! یک مداد پاک کن بده برای محو لبها نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند! یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم شخم بزنم وجودم را … بدون اینها راحتتر به بهشت میروم گویا! یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد و بیواسطه روسری کمی بیاندیشم! نخ و سوزن هم بده، برای زبانم میخواهم … بدوزمش به سق … اینگونه فریادم بی صداتر است! قیچی یادت نرود، میخواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم! پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی! مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت. میدانی که؟ باید واقعبین بود ! صداخفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر! میخواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب، برچسب فاحشه میزنندم بغضم را در گلو خفه کنم! یک کپی از هویتم را هم میخواهم برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد، فحش و تحقیر تقدیمم میکنند، به یاد بیاورم که کیستم! ترا به خدا … اگر جایی دیدی حقی میفروختند برایم بخر … تا در غذا بریزم ترجیح میدهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم ! سر آخر اگر پولی برایت ماند برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند، بیاویزم به گردنم … و رویش با حروف درشت بنویسم: من یک انسانم من هنوز یک انسانم من هر روز یک انسانم
navar chatam nis!
1392/04/31 - 00:58اقا من تودیدگاهانمیتونم نمایش همه رو بازکنم مشکلش چیه
1392/04/31 - 01:44اخه ارش جان ازامروزاینطوری شده میزنم باازمیشه ولی هیچی نمیاره
1392/04/31 - 01:54بعدش باهرکی چت میکنم میره توپروفایل طرف
ممنون ارش جان بله حل شد
1392/04/31 - 02:12ولی ااینکه چتبازمیشه وپی ام میادمیره توپروفایل طرف
راستی شما چرامنواگنورکردی
اهان نه داداش مهم نیست منم یکم زودبهم برمیخوره شماببخش
1392/04/31 - 03:23