یافتن پست: #کار

henzo_io
henzo_io

دوست دختر خوب باید کاری کنه که 200 گیگ از هاردت خالی بمونه!
:)))))) به مولا که اگه بفهمی :)))
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 16:10
+6
saman
saman
در CARLO

خواهرم میخواست به بچه ش آب پرتقال بده نمیخورد...


گفتم بده من بهش میدم، بردمش تو اتاق هر کار کردم نخورد، منم از لجش همه رو خودم خوردم به خواهرم گفتم همشو خورد.


گفت دست درد نکنه شکمش کار نمیکرد داروی مسهل ریخته بودم براش ... :|


هیچی دیگه گلاب به روتون رختخوابو دم در مستراح انداختم :|

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:49
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
……….از تو می گیرد وام،

………….هر بهار اینهمه زیبایی را.

 

در سحر گاه سر از بالش خوابت بردار!

……………….کاروانهای فروماندهء خواب از چشمت بیرون کن!

بازکن پنجره را!

……تو اگر بازکنی پنجره را،

………………..من نشان خواهم داد

……………………………به تو زیبایی را.

بگذر از زیور و آراستگی

………….من تو را با خود، تا خانهء خود خواهم برد

………………….که در آن شوکت پیراستگی

…………………………….چه صفایی دارد

آری از سادگی‌‌اش،

…………..چون تراویدنِ مهتاب به شب

……………………………….مهر از آن می‌بارد.

باز کن پنجره را

……..من تو را خواهم برد

…………………به عروسی عروسکهای کودک خواهر خویش

………..که در آن مجلس جشن

…………………….صحبتی نیست ز دارایی‌ داماد و عروس

……………………..صحبت از سادگی و کودکی است

……………………..چهره‌ای نیست عبوس

کودک خواهر من

……….در شب جشن عروسی عروسکهایش می‌رقصد

کودک خواهر من

………..امپراتوری پر وسعت خود را هر روز

……………………………………..شوکتی می‌بخشد

کودک خواهر من

………نام تورا می‌داند

………نام تورا می‌خواند

………………………گل قاصد آیا با تو این قصهء خوش خواهد گفت؟

باز کن پنجره را

………..من تورا خواهم برد به سر رود خروشان حیات

……………………………….آب این رود به سر چشمه نمی‌گردد باز

بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز

باز کن پنجره را

…………..صبح دمید!

 

و چه رویاهایی !

………….که تبه گشت و گذشت.

و چه پیوند صمیمیتها،

…………..که به آسانی یک رشته گسست.

چه امیدی، چه امید ؟

…………..چه نهالی که نشاندم من و بی‌بر گردید.

دل من می سوزد،

……که قناریها را پر بستند.

………..که پر پاک پرستوها را بشکستند.

و کبوترها را

……….آه، کبوترها را

………………و چه امید عظیمی به عبث انجامید
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:34
+5
saman
saman
در CARLO

هر کاری می کنم آیفونم به اینترنت وصل نمی شه!!!دکمشو که می زنم در خونه باز میشه...!!


پس ملت چی می گن با آیفون میایم نت؟!؟!؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:30
+5
saman
saman
در CARLO

 پشه ی عزیز, برادرم, دقیقا نمیدونم از چه مکانیزمی استفاده میکنی که میتونی لای انگشتای پای بهم چفت شده رو بخوری, به هر حال, این همه جا که خون داره, جون عزیزت نکن این کارو! :|

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:58
+3
saman
saman
در CARLO
بچه که بودم قارچ‌خور بازی می‌کردم، بعدش فک می‌کردم قارچ بخورم بزرگ میشم!
واسه همین مدت‌ها راه می‌رفتم و سرم رو میزدم زیره تاقچه‌ی خونه‌مون که ازش قارچ دربیاد بخورم!!!
دیگه داشتم ضربه مغزی می‌شدم که بابام کارگر گرفت تاقچه رو خراب کرد!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:55
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
هرکی قبول داره زیبایی تو سادگیه لایک کنه
5 دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:24
+5
saman
saman
در CARLO

 مامانم یه قابلمه جدید خریده بعد امروز به شوخی گفتم

اگه توش خط بندازم چیکار میکنی ؟؟؟

برگشت گفت هیچی فقط یکی مثل همون

خط میندازم رو صورتت …


 من


 روحیه عاطفی مادرانه


 لنگ و چاقو ضامن دار


 سازمان حمایت از کودمان بی سرپرست

آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/31 - 12:01]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:01
+4
saman
saman
در CARLO

 خواهرم واسم اس ام اس داده ش م خ د …


 هر کاری کردم نتونستم بخونم ؛ زنگ زدم میگم چی نوشتی ؟


 میگه واقعا متاسفم برات که نتونستی بخونیش ، نوشتم شام مهمونیم خونه داداش !


 فکر کنم باید ۳۷واحد کلاس رمزنگاری و رمزگشایی واسه ادامه زندگی با خانوادم پاس کنم …

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 11:37
+2
saman
saman
در CARLO
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: سامان جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با سامان دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 09:32
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ