یافتن پست: #کار

شاهین
شاهین
منشور محمود

منم محمود!
رئیس جمهور رئیس جمهور ها
رئیس جمهور بزرگ
رئیس جمهور دادگر
رئیس جمهور ایران!
رئیس جمهور غزه!
رئیس جمهور لبنان!
رئیس جمهور سوریه!
رئیس جمهور عراق!
افغانستان! فلسطین! کومور! برنه! توگو! نیکاراگوئا! ونزوئلا! نیجریه! آنگولا! برونئی! اوگاندا! بولیوی! گابون! مالی! هائیتی! اتیوپی! مالدیو! گینه! پرو! شیلی! و همه جاها
رئیس جمهور چهار گوشه جهان
در بارگاه نمایندگان ایران بر تخت شهریاری نشسته ام
خدای بزرگ دل های پاک مردم متعهد ایران را متوجه من کرد زیرا من اورا ارجمند و گرامی داشتم
ارتش بزرگ من به آرامی وارد تهران شد
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید
ریشه بیکاری را کندم و به بدبختی های آنان پایان بخشیدم
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مگر آنکه فتنه گر باشد!
وقتی که بنده با رای قاطع و میلیونی مردم خود بر تخت ریاست جمهوری نشستم، دستور دادم تا یارانه ها را به مردم پرداخت کنند، و نظام ظالمانه سوبسید را سرنگون کردم!
سایه ی دیو ارزانی را از سر مردم برداشتم!
فرمان دادم تمام نشریاتی را که بسته اند رفع توقیف کنند تا هرچه که می خواهند بنویسن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 12:32
+4
sahar
sahar
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟

از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من ب[!] و از ای
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 10:34
+13
sasan pool
sasan pool
خبر دادن که تو رفتی هم آواز شب و بارون
چه تنها خسته و زخمی دلو کندی از این زندون
خبر دادن که تو رفتی ولی من بی خبر بودم
صدا گم شد توی غوغا یا شاید هم که کر بودم
به تو گفتم که ما هر دو اسیر درد نفرینیم
برای پر زدن بی هم چه تن خسته چه سنگینیم
رفیق روز تنهایی رفیق دوره حسرت
رفیق صاف و بی کینه تو شهر غربت و نفرت
تو رو از قلب من کندن چه سخته درد دل کندن
جدا کردن با اشک و درد ، دلِ قلبِ منو از من
نذاشتن تا دم آخر یه لحظه پیش هم باشیم
دو تا موج و دو تا همراه کنار هم یه دریا شیم
دلو بردار که دل خسته م از این شیون و فریادِش
که این ویرونه هم دیگه به کار ما نمیادش
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:15
+1
حمید
حمید
در SMS
خواستم جونمو فدات کنم ، باخودم گفتم چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!!{-28-}{-26-}
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:12
+3
sasan pool
sasan pool
عشق بازی به همین آسانی است .
که گلی با چشمی، بلبلی با گوشی، رنگ زیبای خزان با روحی ٬
نیش زنبور عسل با نوشی، کار همواره باران با دشت ٬
برف با قله کوه، رود با ریشه بید، باد با شاخه برگ، ابر عابر با ماه، چشمه ای با آهو ٬
برکه ای با مهتاب و نسیمی با زلف !
دو کبوتر با هم!
وشب و روز و طبیعت با ما.
عشقبازی به همین آسانی است . . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:09
+2
mitra
mitra
وای که چقدر حال میده این کار!!♥
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:03
+8
mina_z
mina_z
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
"تـعطیــل است"
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
... ... ... ... باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند
فعلا تعطیل است
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:48
+4
-1
saeed
saeed
بی هیچ صدائی می آیند
زمانی که نمی دانی
در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و...
بی هیج نشانی از دلت می گریزند
تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حسرتی باشد به درازای زندگی
چه قدر بی رحمند رویاهـاا ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:45
+4
sasan pool
sasan pool
من این آهنگ شنیدم کلی گریه کردم یاد دورانی از زندگی افتادم خواستین دانلود کنید.این شعرش هست. یکی هست ، تو قلبم که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه نمی خوام ، بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه یه کاغذ ،یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه یه نامه ، که خیسه پر از اشک و کسی بازم اون و نمی خونه یه روز همین جا ، تویه اتاقم یه دفعه گفت داره میره چیزی نگفتم ، آخه نخواستم دلش و غصه بگیره گریه می کردم ، درو که می بست می دونستم که میمیرم اون عزیزم بود ، نمی تونستم جلوی راشو بگیرم می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون می کنم اینجا سکوت اتاقو داره می شکنه تیک تاکه ساعته رو دیوار دوباره نمی خوام بشه باوره من که دیگه نمیاد انگار... {-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:05
+3
ali rad
ali rad
اونجارفتی چیکار
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 21:21
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ